sibilant

/ˈsɪbɪlənt//ˈsɪbɪlənt/

معنی: صدای هیس، صفیری، حرف صفیری
معانی دیگر: صدای ((هیس))، دارای این صدا، (آواشناسی) تفشی، پاشیده، سوتی (در انگلیسی: j

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, characterized by, or producing a hissing sound.

- a sibilant consonant
[ترجمه گوگل] یک صامت شبیه
[ترجمه ترگمان] با صدای sibilant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a speech sound or consonant that resembles or suggests hissing, such as "s," "sh," or "ch".

جمله های نمونه

1. A sibilant murmuring briefly pervaded the room.
[ترجمه گوگل]زمزمه ای شبیه به کوتاهی اتاق را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]صدای هیس مانندی در اتاق پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Suddenly Hugo heard a harsh sibilant inhalation of breath.
[ترجمه گوگل]ناگهان هوگو صدای نفس سختی را شنید
[ترجمه ترگمان]ناگهان هوگو نفس عمیق کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wakelate applied a sizzle stick to the sibilant huffing of the gas.
[ترجمه گوگل]Wakelate یک چوب صدای هیس کردن را به صدای سیبلانت گاز زد
[ترجمه ترگمان]Wakelate به نفس نفس افتاده بود و به نفس نفس افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another way is through the sibilant memorizing words that would remember so many words.
[ترجمه گوگل]راه دیگر از طریق به خاطر سپردن کلماتی است که کلمات زیادی را به خاطر بسپارند
[ترجمه ترگمان]یک راه دیگر، از طریق صدای به خاطر سپردن کلمات است که بسیاری از کلمات را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Turn the page, and that sibilant sound can be traced to a snake looping its way through a lush tropical wilderness.
[ترجمه گوگل]ورق را ورق بزنید، و آن صدای شبیه مار را می توان در مارهایی که در میان یک بیابان سرسبز استوایی حلقه زده است، ردیابی کرد
[ترجمه ترگمان]صفحه را برگردان و صدای آن را می توان به سوی یک مار که از میان یک بیابان استوایی انبوه گرد می آید، نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With a sibilant hiss, the Things began to move.
[ترجمه گوگل]با صدای خش خش سیبلانه، چیزها شروع به حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]با هیس هیس هیس شروع به حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. the sibilant sound of whispering.
[ترجمه گوگل]صدای شبیه زمزمه
[ترجمه ترگمان]صدای هیس هیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They spoke among themselves in whispers, which fell off into sibilant monosyllables, and then into nothing at all.
[ترجمه گوگل]آنها در میان خود با زمزمه هایی صحبت می کردند که به تک هجاهای شبیه به هم می افتاد و سپس به هیچ
[ترجمه ترگمان]با صدایی آهسته و آهسته شروع به حرف زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There would have been no sound down there but the sibilant trickle of water.
[ترجمه گوگل]هیچ صدایی در آن پایین وجود نداشت جز چکه‌های آرام آب
[ترجمه ترگمان]صدای هیس هیس مانندی از آن پایین می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Negro met the first of the ladies at the front door and let them in, with their hushed, sibilant voices and their quick, curious glances, and then disappeared.
[ترجمه گوگل]سیاهپوست اولین خانم را در جلوی در ملاقات کرد و آنها را با صدای خفه و آرام و نگاههای کنجکاو و سریعشان به داخل خانه راه داد و سپس ناپدید شدند
[ترجمه ترگمان]کاکا سیاه اولین نفر از خانم ها را دید که جلوی در ورودی ایستاده بودند و با صدای هیس هیس هیس آن ها و نگاه های سریع و سریع شان ناپدید شدند و بعد ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bar Gane, who was surprisingly intolerant towards other species, spoke with a sibilant voice.
[ترجمه گوگل]بار گان که به طرز شگفت انگیزی نسبت به گونه های دیگر تحمل نداشت، با صدایی شبیه صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]بار نی که به طرز شگفت انگیزی نسبت به گونه دیگر داشت، با صدای هیس هیس شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدای هیس (اسم)
hiss, sibilant

صفیری (صفت)
sibilant

حرف صفیری (صفت)
sibilant

انگلیسی به انگلیسی

• consonant pronounced with a hissing sound (linguistics)
producing a hissing sound
something that is sibilant makes a soft, hissing sound; a literary word.

پیشنهاد کاربران

صدای هیس
A hissing voice or sound
His deep, slightly sibilant voice right by my ear nearly made me jump out of my skin

بپرس