shy

/ˈʃaɪ//ʃaɪ/

معنی: ازمایش، پرتاب، رموک، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، خجل، رم کردن، از جا پریدن، پرت کردن
معانی دیگر: پرآزرم، زودشرم، (جانور) رموک، رمو، یکه خوردن، کمرویی کردن، محتاط شدن، خود را عقب کشیدن، منصرف شدن، کم آوردن، کم داشتن، خجولانه، با کمرویی، مواظب، ملاحظه کار، پیرانگر، (به ویژه گیاه) کم بار، بد میوه، (امریکا - خودمانی - پوکر) بدهکار، (با: on یا of) دارای کمبود پول، انداختن، شوت کردن، (عامیانه) آزمودن، انجام دادن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: shier, shyer, shiest, shyest
(1) تعریف: reserved or ill at ease with other people; bashful.
مترادف: bashful, diffident, reserved, timid
متضاد: bold, confident, obtrusive
مشابه: chary, demure, ill at ease, introvert, meek, reticent, retiring, self-conscious

(2) تعریف: easily startled or frightened; timid.
مترادف: skittish, timid, timorous, tremulous
متضاد: bold
مشابه: coy, fearful, jumpy, mousy, nervous

(3) تعریف: wary or suspicious.
مترادف: cautious, chary, distrustful, leery, suspicious, wary
متضاد: trustful
مشابه: anxious, apprehensive, uneasy

(4) تعریف: deficient or falling short of an expected or necessary amount or number.
مترادف: lacking, scant, short, under
مشابه: deficient, wanting

- a team that is shy a few players
[ترجمه امیرحسین] تیمی که چند بازیکن کم دارد.
|
[ترجمه امیر حسین افتخاری] تیمی که چند بازیکن خجالتی دارد
|
[ترجمه شیروان پلنگی] آن تیم یکی کم دارد
|
[ترجمه اوبانگا] این تیم بازکنان خجالتی دارد
|
[ترجمه گوگل] تیمی که خجالتی است چند بازیکن
[ترجمه ترگمان] تیمی که از چند بازیکن شرمگین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shies, shying, shied
(1) تعریف: of horses, to jump or move suddenly, as if startled or frightened.
مشابه: balk, bolt, flinch, freak, jump, rear, start, startle, swerve, veer

(2) تعریف: to draw back or away from, as in fear or distrust (often fol. by away).
مترادف: recoil, shrink, start
مشابه: blench, cower, flinch, freak, quail, wince
اسم ( noun )
حالات: shies
مشتقات: shyly (adv.), shyer (n.), shyness (n.)
• : تعریف: an act of shying.
مترادف: recoil, start

جمله های نمونه

1. a shy and inward person
آدم کم رو و تودار

2. a shy horse
اسب رموک

3. a shy young woman
زنی جوان و محجوب

4. fight shy of
دوری کردن (از شخص یا چیز)،احتراز کردن

5. i am too shy to ask him for money
اصلا رویم نمی شود از او پول بخواهم.

6. once bitten, twice shy
مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

7. once bitten, twice shy
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

8. my neighbor was quiet, shy and antisocial
همسایه ام آرام و خجالتی و عزلت گرای بود.

9. we are still five dollars shy
هنوز پنج دلار کم داریم.

10. As a teenager I was painfully shy.
[ترجمه Milori] به عنوان یک نوجوان به طور دردناکی خجالتی بودم
|
[ترجمه علی] به عنوان یک نوجوان، خیلی زیاد ( وحشتناک ) خجالتی بودم.
|
[ترجمه Kord.m@ni] دوستان توجه کنید painfully shy اصطلاح هست و معمولا اصطلاح کلمه کلمه معنی نمیشود اگر کلمه کلمه معنی شود می شود : ( به طرز وحشتناکی خجالتی ) در صورتی که بهتر است
|
[ترجمه Kord.m@ni] دوستان توجه کنید painfully shy اصطلاح هست و معمولا اصطلاح کلمه کلمه معنی نمیشود اگر کلمه کلمه معنی شود می شود : ( به طرز وحشتناکی خجالتی ) در صورتی که بهتر است بسیار خجالتی و کم رو معنی شود لذا معنی کامل جمله می شود: به عنوانی یک نوجوان بسیار خجالتی و کم رو بودم!
|
[ترجمه گوگل]در نوجوانی به طرز دردناکی خجالتی بودم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نوجوان به طرز دردناکی خجالتی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. sometime affection is a shy flower that takes time to blossom.
[ترجمه گوگل]گاهی عشق یک گل خجالتی است که شکوفه دادن آن زمان می برد
[ترجمه ترگمان]محبت زمانی یک گل خجالتی است که زمان شکوفه دادن را می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is slim and shy - the very antithesis of her sister.
[ترجمه گوگل]او لاغر و خجالتی است - نقطه مقابل خواهرش
[ترجمه ترگمان]او لاغر و خجول است - کاملا متضاد خواهرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was very shy while she was in elementary school.
[ترجمه غزل] او زمانی که در مدرسه ابتدایی بود بسیار کم رو بود
|
[ترجمه نيوشا] او زمانی که در مدرسه بود بسیار خجالت میکشید.
|
[ترجمه رل] او در مدرسه خجالتی بود
|
[ترجمه گوگل]او در دوران دبستان بسیار خجالتی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی در مدرسه ابتدایی بود، خیلی خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was too shy to speak to her.
[ترجمه Diana] او خجالت میکشید که با او صحبت کند
|
[ترجمه گوگل]او خیلی خجالتی بود که با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن خجالتی بود که بتواند با او صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She didn't speak loudly because she was so shy.
[ترجمه گوگل]چون خیلی خجالتی بود بلند حرف نمی زد
[ترجمه ترگمان]او با صدای بلند حرف نزد چون خیلی خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. At that age they can start becoming shy with the opposite sex.
[ترجمه گوگل]در آن سن می توانند با جنس مخالف خجالتی شوند
[ترجمه ترگمان]در این سن می توانند از جنس مخالف خجالت بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Please don't be shy?I won't eat you!
[ترجمه FA] لطفا خجالتی نباش نمیخام که بخورمت
|
[ترجمه گوگل]لطفا خجالتی نباشید؟ من شما را نمی خورم!
[ترجمه ترگمان]لطفا خجالت نکش من تو رو نمی خورم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایش (اسم)
test, assay, temptation, experiment, shy, trial, testing, tryout, try, exam, examination, experience, examen, experimentation, probation, screening

پرتاب (اسم)
put, toss, projection, shy, tilt, jet, pitch, shove, throw, fling, casting, hurl, jaculation, pounce

رموک (صفت)
shy

خجول (صفت)
shy, bashful, blushful, shamefaced, self-conscious

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

محجوب (صفت)
shy, bashful, timid, unobtrusive, diffident, decent, blate, unassertive

خجالتی (صفت)
embarrassed, shy, bashful, shamefaced, self-conscious, timid, coy

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

خجل (صفت)
ashamed, confused, embarrassed, shy

رم کردن (فعل)
start, shy, boggle

از جا پریدن (فعل)
start, shy

پرت کردن (فعل)
precipitate, toss, shy, launch, throw, fling, hurl, hurtle, flounce, jaculate

انگلیسی به انگلیسی

• sudden start; quick throw, sudden toss; experiment, attempt (slang); taunt, jeer, sneer (slang)
move suddenly; draw away suddenly, recoil; throw quickly, fling, toss
bashful; timid, easily frightened; wary, distrustful; lacking, short, deficient
a shy person is nervous and uncomfortable with other people.
animals that are shy avoid humans and are easily frightened by them.
if you are shy of doing something, you are unwilling to do it because you are afraid of what might happen.
when a horse shies, it moves suddenly because it is frightened.
if one thing or number is shy of another, it is almost at the same level or amount, but not quite.
to fight shy of something: see fight.
if you shy away from doing something, you avoid doing it, often because you are afraid or not confident enough.

پیشنهاد کاربران

Nervous or uncomfortable about meeting and speaking to poeple; Showing that sb feels like this:She's very shy shis strangers
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : shy
✅️ اسم ( noun ) : shyness
✅️ صفت ( adjective ) : shy
✅️ قید ( adverb ) : shyly
عاقل
تنک روی . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند و آن را کم روی نیز خوانند. ( انجمن آرا ) . کنایه از صاحب شرم و حیا. ( آنندراج ) . مقابل سخت روی :
دوستی گر دیده ام دانش ، ز دشمن دیده ام
...
[مشاهده متن کامل]

چون تنک رویان ز من عیب مراپنهان نداشت .
رضی دانش .
|| کسی که بدون ابرام درخواست چیزی کند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تنگ روی شود.

خجالتی
جمله ی پیشنهادی=children can be shy with people they dont know
معنی=کودکان در حضور افرادی که نمیشناسند، می توانند خجالتی باشند
خجالتی، کم رو، گوشه گیر،
خجالتی یا ترسو
کم رو. خجالتی
Nervous or uncomfortable about meeting and speaking to people; showing that sb feels like this:she's very shy with strangers
کم رو ، خجالتی
خجالتی بودن
دچار کمبود ( آمریکایی محاوره ای )
embarrass
He is a shy kid and never asks for anything 🦁
او بچه ای خجالتی است و هیچ گاه چیزی درخواست نمی کند
تعارف کردن، تعارفی بودن، تعارف به خرج دادن، تعارف داشتن
خجول
خجالتی، کم رو
تعارفی
خجالت کشیدن
shy یعنی کم رو یا خجول و خجالتی
The old woman at the center of elderly is very shy

خجالتی
یعنی خجالتی
خجالتی، کم رو، گوشه گیر
خجالتی٫کم رو
Expriment
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس