shut down

/ˈʃətˈdaʊn//ʃʌtdaʊn/

معنی: بستن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، تعطیل
معانی دیگر: 1- بستن، تعطیل، 2- (ابر یا تاریکی یا مه و غیره) فراگرفتن 3- (کامپیوتر) خاموش کردن، بسته بودن (مثلا مدرسه یا کارخانه)

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stop or cause to stop operating.
مشابه: close, discontinue, end, fold, halt, liquidate

- The factory shut down for a year.
[ترجمه گوگل] کارخانه برای یک سال تعطیل شد
[ترجمه ترگمان] کارخانه برای یک سال تعطیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a closing or stopping of operations, as of a factory or power generator.

جمله های نمونه

1. The shop has shut down because of lack of trade.
[ترجمه گوگل]مغازه به دلیل عدم تجارت تعطیل شده است
[ترجمه ترگمان]این مغازه به دلیل فقدان تجارت بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They shut down the nuclear reactor for safety reasons.
[ترجمه گوگل]آنها راکتور هسته ای را به دلایل ایمنی تعطیل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها رآکتور هسته ای را به دلایل امنیتی تعطیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mill was finally shut down by state safety inspectors.
[ترجمه گوگل]این کارخانه سرانجام توسط بازرسان ایمنی دولتی تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]کارخانه بالاخره توسط بازرسان وزارت امنیتی تعطیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Smaller contractors had been forced to shut down.
[ترجمه گوگل]پیمانکاران کوچکتر مجبور به تعطیلی شدند
[ترجمه ترگمان]پیمانکاران کوچک تری مجبور شده بودند که تعطیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pit is being shut down because it no longer has enough coal that can be mined economically.
[ترجمه گوگل]این گودال در حال تعطیل شدن است زیرا دیگر زغال سنگ کافی برای استخراج اقتصادی ندارد
[ترجمه ترگمان]این گودال در حال بسته شدن است، زیرا دیگر زغال سنگ کافی ندارد که بتواند از نظر اقتصادی استخراج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The power station has been shut down for essential maintenance.
[ترجمه گوگل]نیروگاه به دلیل تعمیرات اساسی تعطیل شده است
[ترجمه ترگمان]نیروگاه برای تعمیرات اساسی بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company plans to shut down four factories and cut 10 000 jobs.
[ترجمه گوگل]این شرکت قصد دارد چهار کارخانه را تعطیل کند و 10000 شغل را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد چهار کارخانه را تعطیل کرده و ۱۰،۰۰۰ شغل را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The workshop has shut down and the workers are unemployed.
[ترجمه گوگل]کارگاه تعطیل شده و کارگران بیکارند
[ترجمه ترگمان]این کارگاه تعطیل شده است و کارگران بی کار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The factory was shut down for two months as a result of the strike.
[ترجمه گوگل]در نتیجه اعتصاب این کارخانه به مدت دو ماه تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به مدت دو ماه در نتیجه اعتصاب تعطیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He decided to shut down the shop.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفت مغازه را تعطیل کند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت مغازه را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our local hardware shop has shut down.
[ترجمه گوگل]فروشگاه سخت افزار محلی ما تعطیل شده است
[ترجمه ترگمان] مغازه سخت افزار محلی ما تعطیل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crew shut down the right-hand engine of the aircraft.
[ترجمه گوگل]خدمه موتور سمت راست هواپیما را خاموش کردند
[ترجمه ترگمان]خدمه موتور دست راست هواپیما را بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The crash occurred when the crew shut down the wrong engine.
[ترجمه گوگل]این تصادف زمانی رخ داد که خدمه موتور اشتباهی را خاموش کردند
[ترجمه ترگمان]تصادف وقتی اتفاق افتاد که خدمه موتور اشتباهی را خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The strike shut down 50 airports, but most international flights were unaffected.
[ترجمه گوگل]این اعتصاب باعث تعطیلی 50 فرودگاه شد، اما بیشتر پروازهای بین المللی تحت تأثیر قرار نگرفتند
[ترجمه ترگمان]در این اعتصاب ۵۰ فرودگاه بسته شد، اما اکثر پروازهای بین المللی تاثیری نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Environmental groups had called for the permanent shutdown of the plant.
[ترجمه گوگل]گروه های زیست محیطی خواستار تعطیلی دائمی این نیروگاه شده بودند
[ترجمه ترگمان]گروهه ای زیست محیطی خواستار تعطیلی دائمی کارخانه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The emergency shutdown procedure was activated.
[ترجمه گوگل]روش خاموش شدن اضطراری فعال شد
[ترجمه ترگمان]روند خاموش کردن اضطراری فعال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The shutdown is the latest in a series of painful budget measures.
[ترجمه گوگل]تعطیلی آخرین مورد از یک سری اقدامات دردناک بودجه است
[ترجمه ترگمان]تعطیلی آخرین مورد از مجموعه ای از اقدامات شدید بودجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's just a regular maintenance shutdown.
[ترجمه گوگل]این فقط یک تعطیلی تعمیر و نگهداری منظم است
[ترجمه ترگمان]این فقط یک تعطیلی منظم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The shutdown had no effect on Calvert Cliffs Unit One, which continues to operate at full capacity.
[ترجمه گوگل]این خاموشی هیچ تاثیری بر واحد کالورت کلیفز نداشت که با ظرفیت کامل به کار خود ادامه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این تعطیلی تاثیری بر واحد \"کالورت Cliffs\" نداشت، که همچنان با ظرفیت کامل عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Dole is clearly troubled by the 19-day shutdown, and moved despite the opposition of House Speaker Gingrich.
[ترجمه گوگل]دول آشکارا از تعطیلی 19 روزه ناراحت است و علیرغم مخالفت گینگریچ، رئیس مجلس نمایندگان، به این سمت حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]به وضوح توسط تعطیلی ۱۹ روزه مشکل ساز است، و علی رغم مخالفت سخنگوی مجلس، گینگریچ به حرکت در آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The budget clash resulted in a partial shutdown at the passport agency.
[ترجمه گوگل]تضاد بودجه منجر به تعطیلی جزئی آژانس گذرنامه شد
[ترجمه ترگمان]این درگیری در بودجه منجر به تعطیلی جزئی اداره گذرنامه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I ground my teeth through the second shutdown.
[ترجمه گوگل]از طریق خاموش شدن دوم دندان هایم را به زمین کشیدم
[ترجمه ترگمان]دندان هایم را به هم فشار می دهم و دومی را خاموش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. That could lead to a third partial government shutdown, if a compromise on spending limits can not be reached.
[ترجمه گوگل]اگر مصالحه ای در مورد محدودیت های مخارج حاصل نشود، این می تواند منجر به تعطیلی جزئی سوم دولت شود
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند منجر به تعطیلی جزئی دولت شود، در صورتی که توافقی بر سر محدودیت هزینه حاصل نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Add backup and restore, startup and shutdown and software installation to that for starters.
[ترجمه گوگل]برای شروع، پشتیبان‌گیری و بازیابی، راه‌اندازی و خاموش کردن و نصب نرم‌افزار را به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]پشتیبان اضافه کردن و بازیابی، راه اندازی و نصب و نصب نرم افزار برای شروع کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Where did she get this automatic shutdown defence mechanism?
[ترجمه گوگل]او این مکانیسم دفاعی خاموش شدن خودکار را از کجا آورده است؟
[ترجمه ترگمان]او این مکانیزم دفاعی بسته اتوماتیک را از کجا آورده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The dual reactor shutdown commenced on 8 August for essential electrical work.
[ترجمه گوگل]خاموشی راکتور دوگانه در 8 اوت برای کارهای ضروری الکتریکی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی رآکتور دوگانه در ۸ آگوست برای کار ضروری برق شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The 49-day refueling shutdown was scheduled to end May
[ترجمه گوگل]تعطیلی 49 روزه سوخت گیری قرار بود تا پایان ماه مه پایان یابد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی ۴۹ روزه سوخت گیری برای پایان ماه مه برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The prolonged federal government shutdown could not have come at a worse time for businessman Herb Stein.
[ترجمه گوگل]تعطیلی طولانی مدت دولت فدرال نمی توانست در زمان بدتری برای تاجر هرب استاین رخ دهد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی طولانی مدت دولت فدرال نمی توانست در زمان بدتر برای هرب Stein وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The partial government shutdown derived from the budget stalemate will reach three weeks this Friday.
[ترجمه گوگل]تعطیلی جزئی دولت ناشی از بن بست بودجه به سه هفته این جمعه خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]تعطیلی جزئی دولت که از بن بست بودجه ناشی می شود، در روز جمعه به سه هفته خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

بسته شدن (فعل)
shut, shut down, closure, set in

تعطیل کردن (فعل)
stop, shut, shut down, prorogate, prorogue, vacate

تعطیل شدن (فعل)
shut, shut down, prorogate, prorogue

تعطیل (اسم)
suspension, standstill, day-off, holiday, vacation, shutdown, sunday

تخصصی

[مهندسی گاز] بستن، ازکارانداختن، بسته شدن
[زمین شناسی] توقف، از کار اندازی
[کامپیوتر] تعطیل شدن

انگلیسی به انگلیسی

• close; stop, terminate
temporary closing of a business or factory, shutting down
a shutdown is the closing of a factory, shop, or other business, usually for a short time.

پیشنهاد کاربران

در برخی متون معنی قطع رابطه هم می دهد
از کار افتادن
گاهی به معنی ignore است
یعنی چیزی را نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن
بسته بودن
we may be accustomed to being shut down emotionally.
ما ممکن است عادت کرده باشیم از نظر احساسی بسته باشیم.
توی کامپیتوهم استفاده میشه
که اونجابه معنی ( خاموش کردن، بستن ) است*
When you want to shut down your computer it means you want to turn off your computer
روی کسی را زمین انداختن
تعطیل کردن مغازه ها و یا مدارس و دانشگاه ها ( در روز مناسبت . . مثلاً برف زیاد و یا تراژدی ناگهانی در کشور ) . . معنی دیگر اینتر نت و یا فناوری دیگر را قطع کردند
متوقف شدن
جلوی کسی را گرفتن، رد کردن کسی، بی توجهی کردن به کسی، دلسرد کردن کسی
To reject, strongly discourage, or prevent one from continuing with one's course of action.
حالتی است که فرد با هیجانات خودش درگیر نیست یا آن ها را بر زبان نمی آورد و نسبت به هیجانات خود بی حس می شود. وضعیت بی حسی هیجانی یا نادلبستگی: خاموش شدن
پلمپ کردن؟؟
feel shut down
احساس ناتونی و رخوت، احساس بی رمقی
shut down ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: توقف
تعریف: عمل متوقف کردن
حذف کردن
از پای انداختن

در زمینۀ روابط یعنی �زبون به دهن گرفتن�، �توی لاک رفتن�
حذف کردن ( کسی )
غیرفعال کردن
تیر خلاص زدن
تودهنی زدن
Shut down someone یعنی ignore or reject someone
چوب لای چرخ گذاشتن، مشکل ایجاد کردن، با مشکل و دشواری روبرو ساختن
تو انگلیسی بخاهییم بگیم حرفتو گوش نکردم از این عبارت استفاده میکننshut ( s. b ) down
sorry, i shut you down ببخشید که حرفتو گوش نکردم ( خاموشت کردم )
خاموش شدن
خاموش کردن کارخانه
اصطلاحی است که در صنعت بکار میرود. در زمانیکه کارخانه برای انجام تعمیرات یا هر دلیل دیگری stop داده میشود میگویند کارخانه شان دان شد
تنزل دادن، فروکاستن
بسته - مانند رفتار بسته
به معنای کامپیوتر هم میده ؟
به نظر من خاموش کردن
تعطیل شدن
ابر تاریکی
درست تره
تعطیلی موقت خط تولید
از کار انداختن
خاموش کردن صدا
اختلال در کار کسی و جلوگیری از تاثیر گذاری ان ها

خودداری کردن از انجام کاری
جلوی خویشتن را گرفتن
بستن
[رایانه]
خاموش سازی ، از کار اندازی
تیرخلاص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس