از دیگران دوری کردن - خود را قایم کردن
دور شدن از باقی آدم ها
بعضی جاها صرف کردن، سپری کردن
مثال
i spend less time shut away with my computer
مثال
صرف کردن
برای مثال : spend less time shut away with your computer
زندانی یا محبوس کردن
ساکت و تنها
محبوس کردن