فعل گذرا ( transitive verb )حالات: shushes, shushing, shushed
• : تعریف: to cause, or attempt to cause, to become silent; quiet. • مشابه: hush, quiet, shut up
جمله های نمونه
1. Shush! Here he comes. I'll talk to you later.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! اینجا او می آید بعدا باهات صحبت میکنم [ترجمه ترگمان]ساکت! داره میاد بعدا باه ات صحبت می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He tried to shush the children.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] او سعی کرد بچه ها را ساکت کند.
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد بچه ها را ببندد [ترجمه ترگمان]سعی کرد جلوی بچه ها را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The mud is ankle deep around Shush Square.
[ترجمه گوگل]گل و لای در عمق میدان شوش است [ترجمه ترگمان]گل تا قوزک در میدان Shush فرورفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Shush! Do you want to wake everyone?
[ترجمه گوگل]ساکت باش! میخوای همه رو بیدار کنی؟ [ترجمه ترگمان]ساکت! میخوای همه رو بیدار کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Shush! I want to listen to the news.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! من می خواهم به اخبار گوش کنم [ترجمه ترگمان]ساکت! میخوام به اخبار گوش بدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I wish you children would shush and let me read the paper in peace.
[ترجمه گوگل]ای کاش شما بچه ها ساکت میشیدید و اجازه میدادید با آرامش روزنامه را بخوانم [ترجمه ترگمان]ای کاش بچه ها ساکت می شدند و اجازه می دادند روزنامه را در صلح بخوانم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's a deal. Now shush !'m watching the football!
[ترجمه گوگل]این یک معامله است حالا خفه شو! دارم فوتبال می بینم! [ترجمه ترگمان]قبوله! حالا هیس من دارم فوتبال نگاه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Listen up, people, do not shush away silence, do not replace it with anything anymore.
[ترجمه گوگل]ای مردم گوش کنید، سکوت را کنار نگذارید، دیگر آن را با چیزی جایگزین نکنید [ترجمه ترگمان]گوش کن، مردم، سکوت رو خاموش نکن، دیگه با هیچی عوض نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Shush! I want to hear the weather.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! می خواهم هوا را بشنوم [ترجمه ترگمان]ساکت! می خوام هوا رو بشنوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Her voice thinned down to a whisper as people turned to shush her.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مردم برگشتند تا او را ساکت کنند، صدای او به زمزمه ای کاهش یافت [ترجمه ترگمان]صدایش به نجوایی تبدیل شد که مردم برگشتند و او را ساکت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In previous years, he had wondered belligerently what there was to see in China, and Henry had been the one to shush Ted.
[ترجمه گوگل]در سالهای گذشته، او با جنگ فکر میکرد که در چین چه چیزی برای دیدن وجود دارد، و هنری کسی بود که تد را رد کرد [ترجمه ترگمان]در سال های قبل از این فکر افتاده بود که در چین چیزی دیده می شود، و هنری همان کسی بود که تد را ساکت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His sister told on him though he tried to shush her.
[ترجمه گوگل]خواهرش به او گفت هر چند او سعی کرد او را بند بیاورد [ترجمه ترگمان]خواهرش هر چند سعی کرد ساکتش کند، به او گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید