shun

/ˈʃən//ʃʌn/

معنی: گریختن، اجتناب کردن از، پرهیز کردن از
معانی دیگر: دوری کردن (از)، احتراز کردن، اجتناب کردن، پرهیز کردن، خویشداشت کردن، پرهیزیدن، روی گرداندن، دوری واجتناب

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shuns, shunning, shunned
مشتقات: shunner (n.)
• : تعریف: to keep away from or avoid, esp. purposely.
مترادف: avoid, eschew, steer clear of
متضاد: address, frequent, meet
مشابه: abstain from, boycott, circumvent, dodge, flee, forgo, ignore, neglect, ostracize, rebuff, shrink from, shy away from, snub, spurn

- He has shunned his brother for years.
[ترجمه گوگل] او سال هاست که از برادرش دوری کرده است
[ترجمه ترگمان] او سال ها از برادرش دوری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he decided to shun all alcoholic beverages
او تصمیم گرفت از همه ی مشروبات الکلی روی بگرداند.

2. if you would shun disgrace, conform (yourself to the people)
خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو

3. Wise men love truth, whereas fools shun it.
[ترجمه گوگل]خردمندان حقیقت را دوست دارند، در حالی که احمق ها از آن اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]مردان عاقل حقیقت را دوست می دارند اما احمق ها از آن دوری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They wear simple clothes and shun modern contrivances.
[ترجمه گوگل]آنها لباس های ساده می پوشند و از تدبیرهای مدرن دوری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها لباس های ساده می پوشند و از ابتکارهای مدرن دوری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More discriminating visitors now tend to shun the area.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان تبعیض آمیزتر اکنون تمایل دارند از این منطقه اجتناب کنند
[ترجمه ترگمان]اکنون بازدیدکنندگان discriminating تمایل دارند از این منطقه دوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But they will shun countries where there is no prospect of a juicy profit.
[ترجمه گوگل]اما آنها از کشورهایی دوری خواهند کرد که در آن هیچ چشم اندازی از سود آبدار وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اما آن ها از کشورهایی دوری خواهند کرد که هیچ امیدی به سود آبدار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have little ambition, tend to shun responsibility, and like to be directed.
[ترجمه گوگل]آنها جاه طلبی کمی دارند، تمایل دارند از مسئولیت دوری کنند و دوست دارند هدایت شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها جاه طلبی کمی دارند و تمایل دارند از مسئولیت اجتناب کنند و دوست دارند که به آن ها دستور داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tourists shun regions with high malaria, as do multinational firms choosing the location of foreign investments.
[ترجمه گوگل]گردشگران از مناطقی که مالاریا بالا دارند، اجتناب می کنند، همانطور که شرکت های چند ملیتی که محل سرمایه گذاری خارجی را انتخاب می کنند
[ترجمه ترگمان]گردشگران از مناطق با مالاریا بالا اجتناب می کنند، چرا که شرکت های چند ملیتی موقعیت سرمایه گذاری های خارجی را انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But unlike other Hasidic sects, Lubavitch does not shun the outside world.
[ترجمه گوگل]اما بر خلاف دیگر فرقه های حسیدی، لوباویچ از دنیای بیرون دوری نمی جوید
[ترجمه ترگمان]اما برخلاف سایر فرقه های Hasidic، Lubavitch از جهان خارج دوری نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Heads turning away to shun the reflected glare from the frozen moat.
[ترجمه گوگل]سرها برمی گردند تا از تابش خیره کننده منعکس شده از خندق یخ زده دوری کنند
[ترجمه ترگمان]سرها به طرف من برگشت تا از انعکاس انعکاس نور از خندق frozen پرهیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But shun profane and vain babblings : for they will increase unto more ungodliness.
[ترجمه گوگل]اما از سخنان بیهوده و بیهوده بپرهیزید، زیرا آنها به بی خدایی بیشتر خواهند رسید
[ترجمه ترگمان]اما از babblings و babblings بی هوده دست بردارید: زیرا آن ها unto بیشتری را افزایش خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yin Shun is a major representative and elucidator of the Humanistic Buddhism. He accepted the research methods of modern science and founded the theoretical principle of Humanistic Buddhism.
[ترجمه گوگل]یین شون نماینده اصلی و روشنگر بودیسم اومانیستی است او روش های تحقیق علم مدرن را پذیرفت و اصل نظری بودیسم اومانیستی را پایه گذاری کرد
[ترجمه ترگمان]یین Shun یکی از نمایندگان مهم و elucidator مکتب بودا است او روش های تحقیقاتی علم مدرن را پذیرفت و اصل نظری of Buddhism را بنیان نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In studying a problem, we must shun subjectivity, one - sidedness and superficiality.
[ترجمه گوگل]در بررسی یک مسئله باید از ذهنیت، یک جانبه گرایی و سطحی نگری دوری کنیم
[ترجمه ترگمان]در مطالعه یک مشکل، ما باید از ذهنیت، یک - sidedness و superficiality اجتناب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Among the habits which children should shun are slovenliness, rudeness, laziness, lying, stealing and slandering.
[ترجمه گوگل]از جمله عاداتی که کودکان باید از آن دوری کنند، شلختگی، بی ادبی، تنبلی، دروغگویی، دزدی و تهمت زدن است
[ترجمه ترگمان]در میان the که کودکان باید از آن اجتناب کنند عبارتند از slovenliness، بی ادبی، تنبلی، دروغ گفتن، دزدی و تهمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In studying a problem, we must shun subjectivity.
[ترجمه گوگل]در مطالعه یک مسئله، باید از ذهنیت پرهیز کنیم
[ترجمه ترگمان]در مطالعه یک مشکل باید از ذهنیت اجتناب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریختن (فعل)
slip, abscond, escape, elope, flee, run away, desert, shun, scram, skedaddle

اجتناب کردن از (فعل)
elude, forbear, shun

پرهیز کردن از (فعل)
keep away, shun

انگلیسی به انگلیسی

• avoid, stay away from, abstain from
avoid, eschew
if you shun something or someone, you deliberately avoid them.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To deliberately avoid or stay away from something 🚫
🔍 مترادف: Avoid
✅ مثال: He decided to shun the limelight and live a quiet, private life.
رد کردن
فاصله گرفتن از
( به دفعات ) احتراز کردن - اجتناب یا پرهیز کردن از کاری یا چیزی
SYN:
( persistently ) avoid
💠 Ebrahim Raisi was no moderate, but his death may mean Iran becomes even more hardline
. . . Who will be the next supreme leader isn’t clear. But the regime is unlikely to extend its hand to anyone but ultra - loyalists
...
[مشاهده متن کامل]

. . . That said, the exact figure who will take the position is still unclear. Raisi’s elimination from the picture and increased regime insularity could boost Khamenei’s son Mojtaba’s chances of taking over. Some observers think that the Iranian regime shuns nepotism because it wants to distance itself from monarchism. But Raisi’s widow is the daughter of a member of the Assembly of Experts who is known for being a staunch Khamenei supporter ( and also a possible supreme leader candidate ) , while Soleimani’s daughter Zeinab is married to the son of the chief of Hezbollah’s executive council, Hashem Safieddine; Safieddine is also the maternal cousin of Hezbollah’s secretary general, Hassan Nasrallah.

به کرّات پرهیز یا اجتناب کردن؛ بطور مداوم پرهیز کردن
to avoid or refuse to accept someone or something/ Shun is a verb that means “persistently avoid, ignore or reject ( someone or something ) through antipathy or caution”
اجتناب کردن، طرد کردن، نادیده گرفتن کسی یا چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

Syria was widely shunned by Arab governments over Syrian President Bashar Assad’s brutal crackdown on protesters in a 2011 uprising that descended into civil war
She shunned publicity after she retired from the stage

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/shun• https://bing.com/search?q=shun
دوری کردن
نظامی خبر دار
دوری کردن , پرهیز کردن
– an actor who shuns publicity
– He has shunned his brother for years
– After the trial he was shunned by friends
– He decided to shun all alcoholic beverages
طرد شدن
پرهیز کردن
پرهیختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس