انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
ترک کردن ( آرام و بی سر و صدا ) / کنار گذاشتن / جدا شدن
🔸 تعریف ها:
معمولاً به معنی آرام و بدون سر و صدا کنار رفتن یا ترک کردن جایی است.
در برخی موارد به طور استعاری به معنای مرگ یا رها شدن از زندگی نیز به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
He decided to shuffle off before the meeting started.
او تصمیم گرفت قبل از شروع جلسه به آرامی برود.
🔸 مترادف ها:
leave quietly – slip away – depart – pass away ( استعاری )
عبارت shuffle off به خصوص در ادبیات انگلیسی کلاسیک برای توصیف مرگ به کار رفته است، مانند عبارت مشهور shuffle off this mortal coil که به معنی رها شدن از این زندگی فانی است.
ترک کردن ( آرام و بی سر و صدا ) / کنار گذاشتن / جدا شدن
🔸 تعریف ها:
معمولاً به معنی آرام و بدون سر و صدا کنار رفتن یا ترک کردن جایی است.
در برخی موارد به طور استعاری به معنای مرگ یا رها شدن از زندگی نیز به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
او تصمیم گرفت قبل از شروع جلسه به آرامی برود.
🔸 مترادف ها:
leave quietly – slip away – depart – pass away ( استعاری )
عبارت shuffle off به خصوص در ادبیات انگلیسی کلاسیک برای توصیف مرگ به کار رفته است، مانند عبارت مشهور shuffle off this mortal coil که به معنی رها شدن از این زندگی فانی است.
رهایی از دست چیزی - خلاص شدن