shuck off

پیشنهاد کاربران

مثال هایی از Shuck یا Shuck off
1️⃣ پوست کندن
We sat on the porch and shucked corn for dinner.
ترجمه: ما روی ایوان نشستیم و برای شام ذرت پوست کندیم.
2️⃣ بازکردن/ جدا کردن
He carefully used a small knife to shuck the oyster.
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه: او با دقت از یک چاقوی کوچک استفاده کرد تا صدف را بشکافد/باز کند.
3️⃣ خلاص شدن
He tried to shuck off his responsibilities, but he couldn't.
ترجمه: او سعی کرد از مسئولیت هایش خلاص شود، اما نتوانست.

خلاص شدن ( از ) ، کندن، درآوردن