shuck

/ˈʃək//ʃʌk/

معنی: پوسته، پوست نخود وغیره، زدودن
معانی دیگر: (عامیانه - جمع) پشیز، غاز، (خودمانی) کندن، درآوردن، (ذرت و غیره) غلاف، پوشبرگ (که در چند لایه دانه های ذرت را می پوشاند)، (لوبیا و غیره) نیام، غلاف، (صدف خوراکی و میگو و لانگوست و غیره) صدف سخت پوست، (گردو و غیره) پوست، سبوس، (از ذرت و لوبیا و غیره) غلاف کندن، نیام کندن، از پوست درآوردن، مغز کردن، (میگو و غیره) از صدف درآوردن، از سخت پوست کندن، (خودمانی) حقه، کلک، آدم حقه باز، چیز قلابی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the protective outer covering of any of various vegetables, fruits, or shellfish; husk, pod, or shell.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shucks, shucking, shucked
(1) تعریف: to remove the protective outer covering from.

- We didn't shuck the corn before grilling it.
[ترجمه گوگل] ما قبل از کباب کردن ذرت آن را له نکردیم
[ترجمه ترگمان] قبل از انکه آن را کباب کنیم ذرت shuck
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to remove (clothing or footgear).

جمله های نمونه

1. to shuck one's clothes
لباس خود را کندن

2. Shuck your dirty shirt and put on a new one.
[ترجمه گوگل]پیراهن کثیف خود را بپوشید و پیراهن نو بپوشید
[ترجمه ترگمان]لباست را باز کن و لباس نو بپوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On a good day, each employee will shuck 500 oysters.
[ترجمه گوگل]در یک روز خوب، هر کارمند 500 صدف می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]در یک روز خوب، هر کارمند ۵۰۰ صدف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You should not shuck a little child.
[ترجمه گوگل]شما نباید کودک کوچک را تکان دهید
[ترجمه ترگمان]تو نباید یک بچه باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They seem to be able to just shuck off guilt.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آنها فقط می توانند احساس گناه را از خود دور کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه اونا می تونن از احساس گناه فرار کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We cannot shuck off our responsibilities onto others.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم مسئولیت های خود را به گردن دیگران بسپاریم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم responsibilities را به دیگران واگذار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I kept kicking and shaking my arms shuck my head.
[ترجمه گوگل]مدام لگد می زدم و دست هایم را تکان می دادم و سرم را تکان می دادم
[ترجمه ترگمان]همچنان لگد می زدم و دست هایم را تکان می دادم و سرم را تکان می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He must shuck off the bad habits.
[ترجمه گوگل]او باید عادت های بد را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]باید از عادت های بد دوری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You must shuck off the bad habits of the past.
[ترجمه گوگل]باید عادت های بد گذشته را کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]شما باید از عادات بد گذشته دست بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spadger egg thoroughly cook with water, shuck skin.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ اسپدگر را با آب کاملا بپزید و پوست را ببندید
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ نیمرو به طور کامل با آب و پوست shuck بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shuck wicker skin, connect body to show white, call white wicker.
[ترجمه گوگل]پوست حصیری را ببندید، بدنه را وصل کنید تا سفید نشان داده شود، حصیری سفید را صدا کنید
[ترجمه ترگمان]، پوست درخت Shuck به بدن وصل میشه به سفید زنگ بزن، به پلیس زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The case - making and book block the process, called on case - making, also known as Shuck.
[ترجمه گوگل]کیس ساختن و کتاب‌سازی فرآیند را مسدود می‌کنند که به نام کیس‌سازی نامیده می‌شود که به نام Shuck نیز شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان]تشکیل پرونده و مسدود کردن این فرآیند، در مورد ایجاد پرونده، که به عنوان Shuck نیز شناخته می شود، نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Making when establishing a check-up, had better be to be in warm environment, let a patient shuck off jacket, back to scrutator .
[ترجمه گوگل]هنگام انجام معاینه، بهتر است در محیط گرم قرار داشته باشید، اجازه دهید بیمار ژاکت را از تن خارج کند و به اسکریتاتور بازگردد
[ترجمه ترگمان]درست کردن زمان ایجاد یک چک، بهتر است در محیط گرم باشد، اجازه دهید یک بیمار کت را از تن جدا کند، به scrutator برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We are capable of opening mold for LCD TV and LCD monitor and producing plastic shuck.
[ترجمه گوگل]ما قادر به باز کردن قالب برای تلویزیون LCD و مانیتور LCD و تولید شاک پلاستیکی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما قادر به باز کردن قالب برای تلویزیون LCD و مانیتور LCD و تولید shuck پلاستیکی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوسته (اسم)
case, scale, flake, cod, membrane, chaff, crust, cortex, incrustation, scurf, pellicle, patagium, shuck, testa

پوست نخود و غیره (اسم)
shuck

زدودن (فعل)
remove, wipe, clean, scrape, clear, purge, eliminate, obliterate, wipe out, scour, blot out, sweep, swab, scurf, deterge, efface, shuck

انگلیسی به انگلیسی

• shell, husk, outer covering of some nuts and vegetables (such as corn)
remove a husk, peel, shell

پیشنهاد کاربران

shuck off =
از شر چیزی خلاص شدن
shuck off =
دست کشیدن از؛
رها کردن؛
ترک کردن

بپرس