• : تعریف: a past tense and past participle of shrink.
جمله های نمونه
1. There was a movie called 'Honey I shrunk the kids!'.
[ترجمه Dal me] یک فیلم به اسم عزیزم من بچه ها را کوچک کردم وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]فیلمی بود به نام «عزیزم بچه ها را کوچک کردم!» [ترجمه ترگمان] یه فیلم به اسم \"عزیزم\" بود بچه ها رو از خودم دور کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The workforce has shrunk to less than a thousand and much of the plant is in disuse.
[ترجمه گوگل]نیروی کار به کمتر از هزار نفر کاهش یافته است و بخش اعظم کارخانه در حال استفاده نیست [ترجمه ترگمان]نیروی کار به کم تر از یک هزار نفر کاهش یافته است و بیشتر نیروگاه بلااستفاده مانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The suit has shrunk out of shape.
[ترجمه گوگل]کت و شلوار از فرم خارج شده است [ترجمه ترگمان]این لباس از شکل درآمده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The sweater had shrunk after repeated washing.
[ترجمه گوگل]ژاکت پس از شستشوی مکرر کوچک شده بود [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دوباره شروع به شستن کرد، پلیور تنگ شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The tumour had shrunk to the size of a pea.
[ترجمه گوگل]تومور به اندازه یک نخود کوچک شده بود [ترجمه ترگمان]غده The به اندازه نخود سبز شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The number of students of this school has shrunk.
[ترجمه گوگل]تعداد دانش آموزان این مدرسه کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]تعداد دانش آموزان این مدرسه کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Television in a sense has shrunk the world.
[ترجمه گوگل]تلویزیون به یک معنا جهان را کوچک کرده است [ترجمه ترگمان]تلویزیون به یک معنی دنیا را کوچک کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The peasantry has shrunk from 7 6 millions to 6
[ترجمه گوگل]دهقانان از 76 میلیون نفر به 6 نفر کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]کشاورزان از ۷ میلیون به ۶ میلیون نفر کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The vast forests of West Africa have shrunk.
[ترجمه گوگل]جنگل های وسیع غرب آفریقا کوچک شده است [ترجمه ترگمان]جنگل های وسیع آفریقای غربی کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The country's manufacturing base has shrunk by 20%.
[ترجمه گوگل]پایگاه تولیدی کشور 20 درصد کوچک شده است [ترجمه ترگمان]پایه تولید این کشور ۲۰ درصد کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Their share of the market has shrunk from 14% to 5%.
[ترجمه گوگل]سهم آنها از بازار از 14 درصد به 5 درصد کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]سهم آن ها از این بازار از ۱۴ درصد به ۵ درصد کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As his political stature has shrunk, he has grown correspondingly more dependent on the army.
[ترجمه گوگل]با کاهش قد سیاسی او، به همان نسبت به ارتش وابسته تر شده است [ترجمه ترگمان]از آنجا که مقام سیاسی او کاهش یافته است، به شدت به ارتش وابسته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The productivity improvements have shrunk our costs by 25%.
[ترجمه گوگل]بهبود بهره وری هزینه های ما را 25 درصد کاهش داده است [ترجمه ترگمان]پیشرفت های بهره وری هزینه های ما را ۲۵ درصد کاهش داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The company's profits have shrunk from £ 5 million to £ 25 million.
[ترجمه گوگل]سود این شرکت از 5 میلیون پوند به 25 میلیون پوند کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]سود شرکت از ۵ میلیون پوند به ۲۵ میلیون پوند کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I confess it with shame -- shrunk icily into myself, like a snail.
[ترجمه گوگل]من آن را با شرم اعتراف می کنم -- مثل حلزون در خودم جمع شده ام [ترجمه ترگمان]با شرم و شرمندگی اعتراف می کنم … مثل یه حلزون مثل یه حلزون بدون یخ بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید