shrug it off

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: بی خیالش شو | ردش کن | اهمیت نده | از شونه هات بندازش پایین | با بی تفاوتی ردش کن
🔹 مثال ها:
She shrugged off the criticism and kept working. انتقادها رو بی خیال شد و به کارش ادامه داد.
...
[مشاهده متن کامل]

He tried to hold her hand, but she shrugged him off. خواست دستشو بگیره، ولی اون با بی اعتنایی ردش کرد.
I hope I can shrug off this cold before the trip. امیدوارم قبل از سفر بتونم این سرماخوردگی رو از خودم دور کنم.
🔹 مترادف ها: brush it off | shake it off | let it go | dismiss it | ignore it

پشت گوش انداختن، بی توجهی کردن، نادیده گرفتن، سهل انگاری کردن
با بی خیالی شانه بالا انداختن
بیخیال شدن
بی خیال ولش کن