shrimp

/ˈʃrɪmp//ʃrɪmp/

معنی: ملخ، میگو، ماهی میگو، روبیان
معانی دیگر: (جانور شناسی) میگو (انواع سختپوستان decapod)، میگو گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: shrimp, shrimps
(1) تعریف: any of several small, mostly saltwater shellfish with long tails and five pairs of walking legs, or any of various similar shellfish, many of which are edible.

(2) تعریف: the flesh of this animal eaten as food.

- The seafood salad is made with both shrimp and lobster.
[ترجمه گوگل] سالاد غذاهای دریایی هم با میگو و هم از خرچنگ درست می شود
[ترجمه ترگمان] سالاد دریایی با هر دو میگو و خرچنگ دریایی درست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He ordered the fried shrimp as his entree.
[ترجمه گوگل] او میگوی سرخ شده را به عنوان غذای اولیه اش سفارش داد
[ترجمه ترگمان] و میگو سرخ کرده را به عنوان غذای اصلی خود سفارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) one that is small or insignificant.
مشابه: midget, scrub
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shrimps, shrimping, shrimped
• : تعریف: to fish for shrimp.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of shrimp, or having shrimp as an ingredient.

(2) تعریف: of or pertaining to shrimp.

جمله های نمونه

1. this machine peels shrimp automatically
این ماشین به طور خود کار پوست میگو را جدا می کند.

2. Atanas ordered a shrimp cocktail and a salad.
[ترجمه گوگل]آتاناس یک کوکتل میگو و یک سالاد سفارش داد
[ترجمه ترگمان] Atanas سفارش میگو و سالاد سفارش داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Add the shrimp and cook for 30 seconds.
[ترجمه گوگل]میگو را اضافه کنید و 30 ثانیه تفت دهید
[ترجمه ترگمان]میگو و آشپز را به مدت ۳۰ ثانیه اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shrimp are sized and selected for canning.
[ترجمه گوگل]میگوها اندازه و برای کنسرو انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان]Shrimp به اندازه کافی بزرگ هستند و برای کنسرو کردن انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sometimes that involves merely adding grilled chicken or shrimp to the salad.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات فقط شامل اضافه کردن مرغ یا میگو کبابی به سالاد است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این شامل اضافه کردن مرغ بریان و یا میگو به سالاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shrimp, anemones, and brittle stars dominate, but their numbers are few, their biomass small.
[ترجمه گوگل]میگوها، شقایق ها و ستارگان شکننده غالب هستند، اما تعداد آنها کم است، زیست توده آنها کم است
[ترجمه ترگمان]Shrimp، شقایق های آبی و شکننده، غالب هستند، اما تعداد آن ها کم است، زیست توده آن ها کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Constable Collins liked shrimp and often bought a tub of them when he was down on the Front.
[ترجمه گوگل]پاسبان کالینز به میگو علاقه داشت و اغلب زمانی که در جبهه بود وان از آنها می خرید
[ترجمه ترگمان]سرکار کالینز میگو را دوست داشت و اغلب وقتی در جبهه بود یک وان از آن ها خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shrimp slip into the sample chamber just as the spire tumbles over.
[ترجمه گوگل]میگو به محفظه نمونه می لغزد درست زمانی که مناره به سمت بالا فرو می رود
[ترجمه ترگمان]میگو با ماهی میگو از روی آن می پرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inside a stunning 30-inch-diameter glass globe, shrimp paddle between fronds of algae.
[ترجمه گوگل]در داخل یک کره شیشه ای خیره کننده به قطر 30 اینچ، میگوها در میان شاخه های جلبک پارو می زنند
[ترجمه ترگمان]در داخل یک کره شیشه ای ۳۰ اینچی به قطر ۳۰ اینچ، پارو زدن میگو بین برگ های جلبک دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It feeds well on the live brine shrimp but will accept other foods such as beef, shrimp, and scallops.
[ترجمه گوگل]از میگوهای آب نمک زنده به خوبی تغذیه می کند اما غذاهای دیگر مانند گوشت گاو، میگو و گوش ماهی را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]این نمک در مورد میگو با نمک زنده خوب تغذیه می کند اما سایر غذاهایی مانند گوشت گاو، میگو و اسکالوپ را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The shrimp are protected from the cauldron, though, by seawater drawn up beside the rising plume.
[ترجمه گوگل]میگوها از دیگ محافظت می شوند، اما با آب دریا که در کنار ستون بالارونده کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، میگو از پاتیل محافظت شده است، با وجود آب دریا که در کنار پر شیب بالا کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He feeds them on newly-hatched brine shrimp right from the start and achieves a size of half an inch within a month.
[ترجمه گوگل]او از همان ابتدا آنها را از میگوهای آب نمک تازه بیرون آمده تغذیه می کند و در عرض یک ماه به اندازه نیم اینچ می رسد
[ترجمه ترگمان]او به آن ها در مورد میگو که تازه از تخم بیرون آمده از ابتدا درست شده و حدود نیم اینچ در عرض یک ماه می رسد، غذا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His cilantro-laced sauteed shrimp, piquant goat-cheese salad and tender smoked salmon fettuccine are heavenly enough.
[ترجمه گوگل]میگوی سرخ شده با گشنیز، سالاد پنیر بز تند و فتوکسین ماهی سالمون دودی لطیف او به اندازه کافی بهشتی هستند
[ترجمه ترگمان]shrimp که در cilantro laced شده بود، سالاد و سالاد ماهی قزل آلا شده و فتوچینی ماهی سالمون دودی به اندازه کافی بهشتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chopped shellfish and shrimp are recommended for feeding when beef is consistently refused.
[ترجمه گوگل]هنگامی که گوشت گاو به طور مداوم خودداری می شود، صدف و میگو خرد شده برای تغذیه توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گوشت گاو به طور پیوسته رد می شود، صدف و میگو برای تغذیه توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملخ (اسم)
locust, cicada, cicala, grig, grasshopper, shrimp

میگو (اسم)
shrimp, prawn

ماهی میگو (اسم)
shrimp

روبیان (اسم)
shrimp

تخصصی

[صنایع غذایی] میگو، ماهی میگو، روبیان

انگلیسی به انگلیسی

• any of a number of small long-tailed marine crustaceans (some of which are edible); small person or thing; insignificant person or thing (informal)
catch shrimp, fish for shrimp
a shrimp is a small shellfish with a long tail and many legs.

پیشنهاد کاربران

Shrimp یا میگو یکی از رایج ترین محصولات دریایی است که در بسیاری از نقاط دنیا تولید می شود. میگو از مناطق مختلف جهان مانند دریای کارائیب، خلیج مکزیک، و جنوب شرق آسیا صید می شود.
مثال: Shrimp از مناطق جنوب شرقی آسیا به عنوان یکی از محبوب ترین انواع غذاهای دریایی در سراسر جهان شناخته می شود.
1. میگو، 2. میگو گرفتن. میگو صید کردن
n. any of a number of small long - tailed marine crustaceans ( some of which are edible )
میگو ( نوعی آبزی خوراکی کوچک - اسم )
I love to eat shrimp with pasta.
آدم ریزه میزه/ قد کوتاه ( آدم کوچولو - اسم )
He is a bit of a shrimp compared to his brother.
میگو گرفتن/ صید میگو ( فعل عمل صید میگو - فعل )
They went out to shrimp in the bay.
Shrimp , Shrimpy بعنوان صفت برای افراد ریزه میزه هم بکار میره
small sea creature that you can eat, which has ten legs and a soft shell میگو
کوتوله
shrimp ( n ) ( ʃrɪmp ) =a shellfish with ten legs and a long tail, that can be eaten. Shrimp turn pink when cooked, e. g. grilled shrimp
shrimp
جغله
someone who is very small – used humorously
میگو
برای مسخره کردن فرد کوتاه قد
Shrimp به معنی میگو ست ولی در استرالیا به جای این کلمه ، از کلمه prawn استفاده میکنند
🦐🦐 میگو
slang: A very small, weak, or inconsequential person
ریزه میزه
نحیف
جوجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس