1. The monkeys cry shrilly when they see danger.
[ترجمه گوگل]میمون ها با دیدن خطر به شدت گریه می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی خطر را می بینند، میمون ها فریاد می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی خطر را می بینند، میمون ها فریاد می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A few mosquitoes are pinging shrilly.
[ترجمه گوگل]چند پشه با صدای بلند صدا می زنند
[ترجمه ترگمان]چند تا پشه ناپدید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چند تا پشه ناپدید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. "What are you doing?" she demanded shrilly.
[ترجمه گوگل]"چه کار می کنی؟" او با صدای بلند خواست
[ترجمه ترگمان]چیکار داری می کنی؟ با صدای تیزی پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چیکار داری می کنی؟ با صدای تیزی پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then there was a woman's voice, rising shrilly above the barking.
[ترجمه گوگل]سپس صدای زنی شنیده شد که با صدای بلند از صدای پارس بلند شد
[ترجمه ترگمان]بعد صدای زنانه ای به گوش رسید که از پارس بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد صدای زنانه ای به گوش رسید که از پارس بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The electric starter motor whined shrilly.
[ترجمه گوگل]موتور استارت برقی به شدت ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]موتور برقی با صدایی تیز و گوش خراش زوزه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]موتور برقی با صدایی تیز و گوش خراش زوزه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He yelped shrilly and dropped his guard just sufficiently for a sword, swung by a surprised opponent, to skewer him.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند فریاد زد و نگهبان خود را به اندازه کافی رها کرد تا شمشیری که توسط حریف متعجب زده شده بود، به سیخ بکشد
[ترجمه ترگمان]او با صدای تیزی جیغ کشید و گارد را به اندازه کافی برای شمشیر پرت کرد، اما با یک حریف غافلگیر کننده به سیخ کشیده شد تا او را به سیخ بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با صدای تیزی جیغ کشید و گارد را به اندازه کافی برای شمشیر پرت کرد، اما با یک حریف غافلگیر کننده به سیخ کشیده شد تا او را به سیخ بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They were calling for him, whistling shrilly, stamping their feet.
[ترجمه گوگل]او را صدا می زدند، سوت می زدند و پاهایشان را می کوبند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را صدا می زدند و سوت می زدند و پاها را به زمین می کوبیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها او را صدا می زدند و سوت می زدند و پاها را به زمین می کوبیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He half rose in his seat, whistling shrilly between his teeth, waving his hand.
[ترجمه گوگل]نیمی از جایش بلند شد و بین دندان هایش سوت زد و دستش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]در صندلیش نیم خیز شد و سوت زنان دست او را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در صندلیش نیم خیز شد و سوت زنان دست او را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Laughing shrilly that all the market - place could hear her, the weird old gentlewoman took her departure.
[ترجمه گوگل]پیرزن عجیب و غریب با خنده که تمام بازار می توانست صدای او را بشنوند، او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند خندید که تمام بازار می توانست صدای او را بشنود، خانم اشرافی پیر بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند خندید که تمام بازار می توانست صدای او را بشنود، خانم اشرافی پیر بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A jay scolds me shrilly from high within the wildly whipping branches of a cedar.
[ترجمه گوگل]ژی از بالای شاخه های سرو وحشیانه تازیانه مرا سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]یک جی با صدای تیز و تیزی جیغ کشان از بالای شاخه های درختان سرو صدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک جی با صدای تیز و تیزی جیغ کشان از بالای شاخه های درختان سرو صدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The monkeys cry ( out ) shrilly when they see danger.
[ترجمه گوگل]میمون ها با دیدن خطر با صدای بلند گریه می کنند
[ترجمه ترگمان]میمون ها فریاد می کشند و وقتی خطر را می بینند، جیغ می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میمون ها فریاد می کشند و وقتی خطر را می بینند، جیغ می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The librarian threw back his head and laughed shrilly.
[ترجمه گوگل]کتابدار سرش را به عقب انداخت و خندید
[ترجمه ترگمان]کتابدار سرش را عقب برد و با صدای تیزی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کتابدار سرش را عقب برد و با صدای تیزی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She sang rather shrilly.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً با صدای بلند آواز می خواند
[ترجمه ترگمان]با صدایی نسبتا تیز شروع به خواندن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با صدایی نسبتا تیز شروع به خواندن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. On bad days he was frantic, with black bristles sprouting over his face, screaming shrilly so that he was quite incomprehensible.
[ترجمه گوگل]در روزهای بد او دیوانه بود، با موهای سیاهی که روی صورتش جوانه می زد، جیغ می زد، طوری که کاملاً نامفهوم بود
[ترجمه ترگمان]روزه ای بد، آشفته و آشفته بود، با موهای سیاه انبوه که روی صورتش روییده بود، جیغ کشید، طوری که کاملا درک نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روزه ای بد، آشفته و آشفته بود، با موهای سیاه انبوه که روی صورتش روییده بود، جیغ کشید، طوری که کاملا درک نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Wagtails swooped across my path, and from the mouth of the Eske, curlews called shrilly to one another like owls.
[ترجمه گوگل]دمهای دمی در سرتاسر مسیرم میپیچیدند، و از دهان اسکه، فرفرههایی مانند جغدها با صدای بلند یکدیگر را صدا میکردند
[ترجمه ترگمان]پرواز کنان از راه من گذشت، و از دهانه of، مرغ های ماهی خوار مانند جغد جیغ کشان به یکدیگر نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پرواز کنان از راه من گذشت، و از دهانه of، مرغ های ماهی خوار مانند جغد جیغ کشان به یکدیگر نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید