صفت ( adjective )
• (1) تعریف: having, producing, or characterized by a high piercing sound.
• مترادف: high-pitched, piercing, piping, sharp
• متضاد: husky
• مشابه: earsplitting, harsh, high, raucous, screeching, strident
• مترادف: high-pitched, piercing, piping, sharp
• متضاد: husky
• مشابه: earsplitting, harsh, high, raucous, screeching, strident
- I was woken by the shrill sound of a siren.
[ترجمه گوگل] با صدای تند آژیر از خواب بیدار شدم
[ترجمه ترگمان] با صدای تیز آژیر از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با صدای تیز آژیر از خواب بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characterized by or displaying forcefulness or intensity, esp. of emotion and often to an unpleasant degree.
• مترادف: strident
• مشابه: forceful, intense
• مترادف: strident
• مشابه: forceful, intense
- They were arguing, and their voices were angry and shrill.
[ترجمه گوگل] با هم دعوا می کردند و صدایشان خشمگین و تیز بود
[ترجمه ترگمان] با هم جر و بحث می کردند، و صدایشان خشمگین و تیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با هم جر و بحث می کردند، و صدایشان خشمگین و تیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: shrills, shrilling, shrilled
حالات: shrills, shrilling, shrilled
• : تعریف: to cry or utter with a shrill sound.
• مترادف: pipe, scream, screech, squeal
• مشابه: squall, squawk
• مترادف: pipe, scream, screech, squeal
• مشابه: squall, squawk
اسم ( noun )
مشتقات: shrilly (adv.), shrillness (n.)
مشتقات: shrilly (adv.), shrillness (n.)
• : تعریف: a high piercing sound or cry.
• مترادف: piping, scream, shriek
• مترادف: piping, scream, shriek