showy

/ˈʃoʊɪ//ˈʃəʊɪ/

معنی: ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه
معانی دیگر: گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: showier, showiest
مشتقات: showily (adv.), showiness (n.)
(1) تعریف: visually striking.
مترادف: brilliant, flashy, striking
متضاد: plain, unshowy
مشابه: bold, camp, conspicuous, dashing, dramatic, fancy, flamboyant, florid, garish, gaudy, gorgeous, loud, meretricious, splendid, tawdry

- a showy costume
[ترجمه گوگل] یک لباس نمایشی
[ترجمه ترگمان] لباسی پر زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: displaying excessive vividness, brightness, or virtuosity; flashy; gaudy.
مترادف: flamboyant, flashy, gaudy, ostentatious, overwrought
متضاد: discreet, modest, restrained, unshowy
مشابه: affected, artificial, bold, camp, conspicuous, flash, florid, glaring, loud, luxuriant, pretentious, theatrical, wild

- He has a showy way of lecturing.
[ترجمه گوگل] او روشی نمایشی برای سخنرانی دارد
[ترجمه ترگمان] اون روش جالبی برای سخنرانی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Her dress was too showy for such a formal occasion.
[ترجمه گوگل]لباس او برای چنین مراسم رسمی بیش از حد خودنمایی می کرد
[ترجمه ترگمان]لباسش برای این مراسم رسمی خیلی زرق و برق دار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Since he was color blind, he favored large, showy flowers.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که او کور رنگ بود، به گل های بزرگ و خودنمایی علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]از آنجا که رنگش سفید بود، گل های درشت و پر زرق و برق را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pekin dinner service, silver cutlery, crystal glasses, showy white napkins, all in order.
[ترجمه گوگل]سرویس شام پکین، کارد و چنگال نقره، لیوان های کریستالی، دستمال های سفید خودنمایی، همه به ترتیب
[ترجمه ترگمان]سرویس غذاخوری، کارد و چنگال نقره، لیوان های بلور و لیوان های بلور سفید، همه چیز مرتبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Winningham delivers Oscar-caliber work, too, in the less showy but equally complex and demanding title role.
[ترجمه گوگل]وینینگهام در نقش عنوان کمتر نمایشی اما به همان اندازه پیچیده و پرمشقت، آثاری با کالیبر اسکار ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Winningham کار کالیبر به اسکار را هم در ظاهر پر زرق و برق، اما به همان اندازه پیچیده و خواستار ایفای نقش عنوان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She didn't like thunder; it was over-dramatic and showy, like tropical plants.
[ترجمه گوگل]رعد را دوست نداشت مانند گیاهان گرمسیری بیش از حد دراماتیک و نمایشی بود
[ترجمه ترگمان]از رعد و برق خوشش نمی آمد، مثل گیاهان استوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The males stay behind, for their showy manes would only disturb the hunt whose technique is stealth.
[ترجمه گوگل]نرها پشت سر می‌مانند، زیرا یال‌های خودنمایی‌شان فقط شکار را که تکنیک آن پنهان‌کاری است، مختل می‌کند
[ترجمه ترگمان]مردان پشت سر هم می مانند، زیرا که آن یال پر زرق و برق تنها راه شکار را بر خود هموار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But why should the choice involve a showy crown or a pair of luminous buttocks?
[ترجمه گوگل]اما چرا انتخاب باید شامل یک تاج خودنمایی یا یک جفت باسن درخشان باشد؟
[ترجمه ترگمان]اما چرا انتخاب باید یک تاج پر زرق و برق یا یک جفت باسن درخشان باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is gorgeous, not strong, but showy.
[ترجمه گوگل]او زرق و برق دار است، قوی نیست، اما خودنمایی می کند
[ترجمه ترگمان]اون زیباست نه قوی، اما زرق و برق دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though hardly a showy plant, its needle-thin blades look almost silver, especially when covered by a film of dew.
[ترجمه گوگل]اگرچه به سختی گیاهی خودنمایی می کند، تیغه های نازک سوزنی آن تقریباً نقره ای به نظر می رسند، به خصوص وقتی با لایه ای از شبنم پوشانده شود
[ترجمه ترگمان]اگرچه به ندرت یک گیاه جذاب وجود دارد، پره های سوزنی نازک آن تقریبا نقره ای به نظر می رسند، به خصوص زمانی که با یک لایه شبنم پوشانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The species is distinguished by its showy white flowers.
[ترجمه گوگل]این گونه با گل های سفید خودنمایی می کند
[ترجمه ترگمان]این گونه با گله ای رنگارنگ سفید آن متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She wore a lot of cheap, showy jewelry.
[ترجمه گوگل]او جواهرات بسیار ارزان و خودنمایی می پوشید
[ترجمه ترگمان]جواهرات بسیار ارزان قیمتی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some bowerbirds are bright and showy, but others are drab and excite their females with elaborate shelters instead.
[ترجمه گوگل]برخی از پرنده‌های کمان روشن و خودنمایی می‌کنند، اما برخی دیگر بی‌حرکت هستند و در عوض با پناهگاه‌های پیچیده، ماده‌های خود را به هیجان می‌آورند
[ترجمه ترگمان]برخی از bowerbirds باهوش و پرزرق و برق هستند، اما برخی از آن ها drab و زنان خود را با پناهگاه های بیش از حد تحریک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a great shame that such a showy and obliging plant does not seem to be sold by any nursery today.
[ترجمه گوگل]مایه شرمساری است که به نظر نمی رسد چنین گیاه خودنمایی و اجباری را امروز هیچ نهالستانی بفروشد
[ترجمه ترگمان]حیف است که امروز یک گیاه جلف و پرزرق و برق به چشم نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Showy hibiscus hybrids and elegant topiary bore my green-fingered crew.
[ترجمه گوگل]هیبریدهای هیبیسکوس خودنمایی و تاپیاری زیبا خدمه سبز انگشتی من را در خود فرو بردند
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bottom half is a counterpoint to the showy fecundity of the top.
[ترجمه گوگل]نیمه پایینی نقطه مقابل باروری چشمگیر بالاست
[ترجمه ترگمان]نیمه پایینی (نیمه پایینی)یک نقطه مقابل است که به معنی باروری پر زرق و برق در بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظاهر نما (صفت)
affected, specious, seeming, showy

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

ظاهری (صفت)
outside, specious, seeming, showy, external, outward, exterior, superficial, extern, skin-deep

زرق و برق دار (صفت)
shiny, loud, showy, trumpery, gaudy, tinsel, gorgeous, flashy, flamboyant, tawdry

پر جلوه (صفت)
loud, showy, pretentious, resplendent, lustrous, stagy

انگلیسی به انگلیسی

• ostentatious, flamboyant, pompous
something that is showy is very noticeable because it is large, colourful, or bright.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : show
✅️ اسم ( noun ) : show / showiness / showing
✅️ صفت ( adjective ) : showy
✅️ قید ( adverb ) : showily
پر زرق و برق

بپرس