showmanship

/ˈʃoʊmənʃɪp//ˈʃəʊmənʃɪp/

معنی: فن نمایش، نمایشگری
معانی دیگر: فن نمایش، نمایشگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the tendency or ability to produce dramatic and entertaining effects.

جمله های نمونه

1. Muhammad Ali's showmanship in the ring shouldn't detract from his considerable skill.
[ترجمه گوگل]ظاهرسازی محمدعلی در رینگ نباید از مهارت قابل توجه او کم کند
[ترجمه ترگمان]روح محمد علی در این حلقه نباید از مهارت قابل توجه او بکاهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dave and Chris indulged in a little showmanship but this was backed by some great playing.
[ترجمه گوگل]دیو و کریس کمی نمایشگر بودند اما این با بازی های عالی پشتیبانی می شد
[ترجمه ترگمان]دیو و ک - - ک - - ری - - ری - - س \"وارد بخش میشن، اما این کار با یه بازی عالی عقب کشیده شد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Question Time brought out his charm and showmanship.
[ترجمه گوگل]Question Time جذابیت و نمایشگری او را نمایان کرد
[ترجمه ترگمان]سوال زمان، جذابیت و توانایی های اجرایی او را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flash and showmanship take a backseat to sound fundamentals for the most part.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، فلش و نمایش‌گرایی در پشت سر قرار می‌گیرند تا اصولی به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]فلاش و showmanship صندلی عقب را برای بیشتر قسمت های صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That was partly due to his talents: showmanship, strategic vision, an astonishing attention to detail and a dictatorial management style which many bosses must have envied.
[ترجمه گوگل]این تا حدی به دلیل استعدادهای او بود: نمایشگری، بینش استراتژیک، توجه شگفت انگیز به جزئیات و سبک مدیریت دیکتاتوری که بسیاری از روسای باید به آن حسادت می کردند
[ترجمه ترگمان]این موضوع تا حدودی به خاطر استعداد و استعداد او بود: showmanship، دیدگاه استراتژیک، توجه حیرت انگیز به جزئیات و سبک مدیریت دیکتاتوری که بسیاری از مدیران باید به آن غبطه بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The brash showmanship of his father's megalomaniac construction projects was not Valentin's style.
[ترجمه گوگل]خودنمایی وقیحانه پروژه های ساختمانی بزرگ پدرش به سبک والنتین نبود
[ترجمه ترگمان]والنتین brash درباره پروژه های ساختمانی father به سبک والنتین ساخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What Mussolini did with violence, Berlusconi accomplished through showmanship.
[ترجمه گوگل]کاری را که موسولینی با خشونت انجام داد، برلوسکونی با نمایشگری انجام داد
[ترجمه ترگمان]چیزی که موسولینی با خشونت انجام داد، برلوسکونی از طریق showmanship انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A black standard poodle waits for the Junior Showmanship division.
[ترجمه گوگل]یک سگ پودل استاندارد سیاه‌پوست منتظر بخش شومنشیپ جوان است
[ترجمه ترگمان]یه سگ شکاری سیاه منتظر واحد \"Showmanship\" ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The man who put the flash into kiddy science and engineering was obsessed with mastery and given to showmanship, says Brown.
[ترجمه گوگل]براون می‌گوید مردی که فلش را در علم و مهندسی بچه‌گانه قرار داده بود، وسواس زیادی به تسلط داشت و به نمایشگری علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]براون می گوید: مردی که نور فلاش را به علم و مهندسی تبدیل کرد، شیفته مهارت بود و به showmanship ها داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Again, like most successful entrepreneurs, he knows the value of showmanship.
[ترجمه گوگل]باز هم مانند اکثر کارآفرینان موفق، او ارزش نمایشی بودن را می داند
[ترجمه ترگمان]باز هم مانند بسیاری از کارآفرینان موفق، او ارزش of را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He sounded as though he disapproved of exotic plant feeds and the new variety of vegetative showmanship.
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید که او از خوراک گیاهان عجیب و غریب و انواع جدید خودنمایی رویشی مخالف است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از تغذیه گیاهی نادر و انواع جدید of گیاهی ناراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He used to lift his hands high off the keyboard, which was my first lesson in the value of showmanship.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت دستانش را از روی صفحه کلید بلند کند که اولین درس من در مورد ارزش نمایشگری بود
[ترجمه ترگمان]او عادت داشت که دست هایش را از روی صفحه کلید بالا ببرد، که اولین درس من در ارزش of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At one point he pretended to topple from the rope, a piece of showmanship that brought a chorus of screams.
[ترجمه گوگل]در یک نقطه او وانمود کرد که از طناب سرنگون می شود، یک قطعه نمایشی که صدای بلندی از جیغ را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه وانمود کرد که از طناب سرنگون می شود، بخشی از توانایی های اجرایی که یک آواز دسته جمعی همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lucas, an Irish Setter, is held by his handler Jamie Lamphere as they compete in the Junior Showmanship competition.
[ترجمه گوگل]لوکاس، یک ستر ایرلندی، در حالی که در مسابقه شومنشیپ نوجوانان شرکت می‌کنند، در دست نگهدارنده‌اش جیمی لامفر است
[ترجمه ترگمان]لوکاس، یک setter ایرلندی، با handler که جیمی در رقابت با شرکت در رقابت در رقابت شرکت می کند، در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فن نمایش (اسم)
dramatics, showmanship

نمایشگری (اسم)
showmanship

انگلیسی به انگلیسی

• ability to produce or manage theatrical presentations; skill of an entertainer, ability to perform well
showmanship is a person's skill at presenting or expressing something in an effective and entertaining way.

پیشنهاد کاربران

بپرس