showman

/ˈʃoʊmən//ˈʃəʊmən/

معنی: نمایش دهنده، تبلیغات چی، نمایشگر، ادم چاخان
معانی دیگر: نمایشگر (دست اندرکار تهیه و ارائه ی نمایش به صورت فیلم و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: showmen
(1) تعریف: a man who produces shows, esp. in the theater.

(2) تعریف: a man who has a flair for theatrical presentation.

جمله های نمونه

1. He was a showman, an extrovert who revelled in controversy.
[ترجمه گوگل]او یک شومن بود، یک برون گرا که در بحث و جدل لذت می برد
[ترجمه ترگمان]او یک مجری نمایش، یا برون گرا بود که از مجادله لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is the band's best showman.
[ترجمه گوگل]او بهترین نمایشگر گروه است
[ترجمه ترگمان]اون بهترین s
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a master showman, and he knew human nature.
[ترجمه گوگل]او یک شومن چیره دست بود و طبیعت انسان را می شناخت
[ترجمه ترگمان]اون استاد showman بود و طبیعت انسانی رو می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a typical showman with a brashness bordering on arrogance.
[ترجمه گوگل]او یک شومن معمولی بود که گستاخی هم مرز با تکبر داشت
[ترجمه ترگمان]اون مردی بود که با تکبر و تکبر، یه آدم معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a vain, devious showman accused of bribery, tax evasion, fraud and mafia connections.
[ترجمه گوگل]او یک شومن بیهوده و فریبنده است که متهم به رشوه خواری، فرار مالیاتی، کلاهبرداری و ارتباطات مافیایی است
[ترجمه ترگمان]او مردی خودبین و فریبکار است که متهم به رشوه خواری، فرار از مالیات، کلاه برداری و روابط مافیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a versatile performer and a born showman.
[ترجمه گوگل]او یک مجری همه کاره و یک شومن متولد شده است
[ترجمه ترگمان]او یک مجری همه کاره و یک مجری به دنیا می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was a real showman, and however he was feeling, he always rose to the bait of a captive audience!
[ترجمه گوگل]او یک شومن واقعی بود و با هر احساسی که داشت همیشه به طعمه تماشاگران اسیر می رفت!
[ترجمه ترگمان]هر چند که احساس می کرد که این مرد واقعا آدم خوبی است و هر چند که احساس می کرد، همیشه به طعمه یک شنونده اسیر درآمده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This team desperately needed a showman, and it got one when it persuaded Barkley to re-enlist.
[ترجمه گوگل]این تیم شدیداً به یک شومن نیاز داشت و زمانی که بارکلی را متقاعد کرد که دوباره به عضویت درآید، به یک شومن دست یافت
[ترجمه ترگمان]این تیم به شدت به یک مجری نیاز داشت و زمانی که it را متقاعد کرد که درخواست استخدام مجدد کند، یکی از این افراد موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a showman he makes P. . Barnum look like a piker.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شومن او پی بارنوم شبیه یک پیکر است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مجری نمایش، او (P Barnum)شبیه یک piker (piker)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Klein, the showman and the artist, would surely have appreciated that people would a touch.
[ترجمه گوگل]کلاین، نمایشگر و هنرمند، مطمئناً قدردانی می‌کردند که مردم لمس می‌کردند
[ترجمه ترگمان]کلاین، مجری و هنرمند، مطمئنا از این که مردم تماسی داشته باشند قدردانی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everyone was something of a showman.
[ترجمه گوگل]همه به نوعی نمایشگر بودند
[ترجمه ترگمان]همه چیز a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was too much the showman, the exhibitionist, in his way the truth teller.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد یک نمایشگر، نمایشگاه گرا بود، در راه خود حقیقت گو بود
[ترجمه ترگمان]He، the، استاد exhibitionist بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Showman Tico Tarzan gets up close and personal with his new friend, a 16 ft crocodile.
[ترجمه گوگل]شومن تیکو تارزان از نزدیک با دوست جدیدش، تمساح 16 فوتی، آشنا می شود
[ترجمه ترگمان]showman tico Tarzan نزدیک و شخصی با دوست جدیدش، یک سوسمار ۱۶ فوتی، بلند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The showman took pity on the mischievous puppet and let him go.
[ترجمه گوگل]شومن به عروسک شیطون رحم کرد و او را رها کرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد به عروسک خیمه شب بازی اشاره کرد و به او اجازه رفتن داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jackson was the supreme showman who had an unrivalled knack of grabbing headlines.
[ترجمه گوگل]جکسون برترین شومنی بود که مهارت بی‌نظیری در جلب تیترها داشت
[ترجمه ترگمان]\"جکسون\" مجری اصلی بود که مهارت بی نظیر کسب اخبار را در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش دهنده (اسم)
exhibitioner, showman, exhibitor

تبلیغات چی (اسم)
publicist, showman

نمایشگر (اسم)
representative, showman

ادم چاخان (اسم)
showman

انگلیسی به انگلیسی

• producer of shows, one who produces performances (especially for the theater); actor, entertainer
a showman is a person who is skilful at presenting or expressing something in an effective and entertaining way.

پیشنهاد کاربران

مجری
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: شانومَرد

⚫ نگارش به خط لاتین: Shānumard

⚫ آمیخته از: �شانو� ( show ) و �مَرد� ( man )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

showman
نمایِشوَر
هوچی، عوام فریب، شارلاتان
آدمِ فیلم، فیلم هندی ( منظور انسانی است که کارهایش نمایشی است، نه خود مفهوم فیلم )
نمایش پرداز ، نمایش گردان ، گرداننده نمایش ، مجری نمایش

بپرس