showing

/ˈʃoʊɪŋ//ˈʃəʊɪŋ/

معنی: اظهار، نمایش، جلوه، اشکار سازی، شاخص، ارائه
معانی دیگر: نشان دادن، سئانس، علامت، مظهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of presenting or exhibiting something.
مشابه: demonstration, display, exhibit, indication

(2) تعریف: a show; display.
مشابه: demonstration, display, exhibit

- a showing of his paintings
[ترجمه گوگل] نمایشی از نقاشی های او
[ترجمه ترگمان] تصویری از نقاشی هایش را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a performance or record of performance.

- She made a bad showing on the test, but a good showing in the job.
[ترجمه گوگل] او در آزمون نمایش بدی داشت، اما در کارش نمایش خوبی داشت
[ترجمه ترگمان] او یک نمایش بد در مورد این آزمایش انجام داد، اما یک نمایش خوب در این شغل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. showing pity for a sharp-fanged tiger . . .
ترحم بر پلنگ تیز دندان . . .

2. showing rustam with a gun is an anachronism
نشان دادن رستم با هفت تیر یک جابجایی در تاریخ است.

3. graph showing mean temperatures in january
نمودار میانگین درجه ی حرارت در ژانویه

4. an account showing $100 on the debit side and $1000 on the credit side
حسابی که در ستون بدهکار صد دلار و در ستون بستانکار هزار دلار نشان می دهد

5. bathing beauties showing their shapes
مه رویان شناگری که بدن های خود را نشان می دادند

6. directional lines showing wind and ocean currents
خط های جهت نما که جریان بادها و اقیانوس ها را نشان می دهند

7. faty's slip was showing under her skirt
زیردامنی فاطی از زیر دامنش پیدا بود.

8. they mocked him for showing fear
او را به خاطر اینکه از خود ترس نشان داد مسخره کردند.

9. this chart has a curve showing the rise in prices
این نمودار منحنی افزایش قیمت ها را نشان می دهد.

10. What does youth have that's worth showing off? Have you ever been old?
[ترجمه گوگل]جوانی چه چیزی دارد که ارزش نشان دادن داشته باشد؟ آیا تا به حال پیر شده اید؟
[ترجمه ترگمان]جوانی که ارزش خودنمایی دارد چیست؟ تا حالا پیر شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her condition is showing aprogressive improvement.
[ترجمه گوگل]وضعیت او بهبود فزاینده ای را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شرایط او نشان دهنده بهبود aprogressive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Scientists have discovered remarkable new evidence showing how the body rebuilds itself while we sleep.
[ترجمه گوگل]دانشمندان شواهد جدید قابل توجهی کشف کرده اند که نشان می دهد چگونه بدن خود را در هنگام خواب بازسازی می کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان شواهد جدید قابل توجهی را کشف کرده اند که نشان می دهند چگونه بدن در حالی که ما خواب هستیم، خود را بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They're showing a triple bill of horror movies .
[ترجمه گوگل]آنها در حال نمایش یک لایحه سه گانه از فیلم های ترسناک هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اسکناس سه برابر فیلم های ترسناک نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An old peasant is showing them how to do the work.
[ترجمه گوگل]یک دهقان پیر به آنها نشان می دهد که چگونه کار را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]یک روستایی پیر به آن ها نشان می دهد چگونه کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her work is showing some signs of improvement.
[ترجمه گوگل]کار او نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]کار او نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The opposing team put up a very strong showing.
[ترجمه گوگل]تیم حریف نمایش بسیار قدرتمندی از خود به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]تیم مخالف یک نمایش بسیار قوی را برپا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اظهار (اسم)
signification, statement, avouchment, declaration, saying, utterance, remark, say, adduction, adductor, testimony, allegation, proposal, showing, predication, say-so

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

جلوه (اسم)
display, sight, show, seeming, parade, flourish, luster, flaunt, bravery, flash, showing, resplendence, resplendency

اشکار سازی (اسم)
manifestation, revelation, decryption, showing

شاخص (اسم)
index, showing, dial, indicator, gnomon

ارائه (اسم)
show, offer, representation, presentation, exhibition, presentment, showing, exposure, offering

انگلیسی به انگلیسی

• exhibition, presentation; performance; appearance
a showing of a film or exhibition is a presentation of it somewhere so that people can see it.

پیشنهاد کاربران

( سینما ) سانس فیلم
ابراز
یه چیزی/هنری رو بذاری برای نمایش
اگه درمورد فیلم حرف بزنی میشه اکران
an act or an instance of putting something ( such as an artist's work ) on view : display
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : show
✅️ اسم ( noun ) : show / showiness / showing
✅️ صفت ( adjective ) : showy
✅️ قید ( adverb ) : showily
دستاورد
نشان داده شده است که، اظهار شده است که
showing the important role of calmodulin in the activation of calcitonin
اظهار شده است که کالمودولین در فعّال سازی کلسی تونین نقش مهمّی دارد

بپرس