shower

/ˈʃaʊər//ˈʃaʊə/

معنی: رگبار، بارندگی، دوش، درشت باران، دوش گرفتن، باریدن
معانی دیگر: نمایش دهنده، سرپرست نمایشگاه، پیل باران، (مجازی) مقدار فراوان، (امریکا) مهمانی زنانه برای عروس (که طی آن به عروس هدیه می دهند)، حمام گرفتن، (تند) باریدن، پاشیدن، (مجازی) نثار کردن، (زیاد) ارزانی داشتن، - باران کردن، فتالیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a brief fall of rain.
مشابه: sprinkle

- The shower lasted only a few minutes.
[ترجمه کتایون نوشاد] بارش باران فقط چند دقیقه طول کشید
|
[ترجمه گوگل] دوش فقط چند دقیقه طول کشید
[ترجمه ترگمان] حمام فقط چند دقیقه طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a downpour of many like objects, such as stones, leaves, or sparks.
مشابه: rain

- We walked through a shower of leaves as the wind suddenly gusted.
[ترجمه گوگل] با وزش باد ناگهان از میان بارانی از برگ ها عبور کردیم
[ترجمه ترگمان] وقتی باد ناگهان در هوا پیچید، از میان توده ای از برگ ها عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an abundant supply or flow.

- They were blessed with a shower of good fortune.
[ترجمه گوگل] آنها با رگباری از اقبال خوبی مواجه شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها از بخت بد و اقبال فراوان برخوردار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a device that sprays water from an overhead nozzle, for washing the body.
مشابه: spray

- I turned on the shower and washed my hair.
[ترجمه مرتجی] دوش را باز کردم و سرن راشستن
|
[ترجمه اعظم السادات فاطمی] دوش را باز کردم و موهایم را شستم
|
[ترجمه گوگل] دوش رو روشن کردم و موهامو شستم
[ترجمه ترگمان] به طرف حمام چرخیدم و موهایم را شستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: an act of washing with such a device.

- I've been working in the yard, and I really need a shower.
[ترجمه گوگل] من در حیاط کار کرده ام و واقعاً به دوش نیاز دارم
[ترجمه ترگمان] من توی حیاط کار می کردم و واقعا به یه دوش نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She usually takes a shower instead of a bath.
[ترجمه محمد] او به جای حمام کردن، دوش می گیرد
|
[ترجمه محمد] او معمولا به جای حمام کردن دوش می گیرد
|
[ترجمه گوگل] او معمولا به جای حمام دوش می گیرد
[ترجمه ترگمان] او معمولا به جای حمام، دوش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: a party for someone who is getting married or having a baby soon.

- She received many beautiful gifts at her bridal shower.
[ترجمه گوگل] او هدایای زیبای زیادی در مراسم عروسی خود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] او هدایای زیبای زیادی را به دوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her best friend arranged a baby shower for her.
[ترجمه گوگل] بهترین دوستش برایش حمام بچه ترتیب داد
[ترجمه ترگمان] بهترین دوستش یه حموم بچه براش ترتیب داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: showers, showering, showered
(1) تعریف: to wet or spray with a shower of rain or water.
مشابه: hail, sprinkle

- He showered the plants with water from the hose.
[ترجمه گوگل] او گیاهان را با آب شلنگ دوش داد
[ترجمه ترگمان] او به گیاهان با آب از لوله آب پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bestow in abundance.
مشابه: lavish, rain

- The grandparents showered gifts on the children.
[ترجمه گوگل] پدربزرگ و مادربزرگ هدایایی به بچه ها ریختند
[ترجمه ترگمان] پدر بزرگ و مادر بزرگ به بچه ها هدیه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to provide (someone) abundantly with.

- His piano teacher showered him with compliments after the recital.
[ترجمه گوگل] استاد پیانوی او پس از اجرای رسیتال، او را با تعارف پربار کرد
[ترجمه ترگمان] معلم پیانو او بعد از the به او تبریک گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: showery (adj.)
(1) تعریف: to sprinkle or pour down in a shower.

- Sparks showered when the welding began.
[ترجمه گوگل] وقتی جوشکاری شروع شد جرقه ها بارید
[ترجمه ترگمان] وقتی که جوش آغاز شد، جرقه باران گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bathe oneself in a shower.
مشابه: wash

- The players showered after the game.
[ترجمه گوگل] بازیکنان بعد از بازی دوش گرفتند
[ترجمه ترگمان] بازیکنان بعد از مسابقه بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: one that shows.

جمله های نمونه

1. shower rose leaves on imbibers
بر سر میخواره برگ گل بفتالید

2. a shower of compliments
سیلی از تعریف

3. rain shower
باران تند

4. snow shower
برف شدید،بوران

5. a bridal shower
مهمانی به افتخار عروس

6. a cold shower
یک دوش سرد

7. i took a shower and it braced me up a bit
دوش گرفتم و تا اندازه ای حالم جا آمد.

8. the enemy was greeted with a shower of bullets
دشمن با رگباری از گلوله مورد استقبال قرار گرفت.

9. he follows up his exercise with a cold shower
او ورزش خود را با یک دوش سرد تکمیل می کند.

10. his doctors sweated him and then gave him a cold shower
دکترهایش او را به عرق ریزی انداختند و سپس به او دوش آب سرد دادند.

11. She usually sings in the shower.
[ترجمه پارسا] اون معمولا زیر دوش اواز میخونه
|
[ترجمه گوگل]او معمولاً زیر دوش آواز می خواند
[ترجمه ترگمان]او معمولا در حمام می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The weather was good except for an occasional shower.
[ترجمه گوگل]هوا خوب بود به جز دوش گهگاهی
[ترجمه ترگمان]هوا فقط برای یک حمام گاه خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll just take a quick shower.
[ترجمه گوگل]من فقط یه دوش سریع میگیرم
[ترجمه ترگمان]من فقط یه دوش فوری می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shower tailed off into a drizzle.
[ترجمه گوگل]حمام در دم فرو رفت
[ترجمه ترگمان]باران به نم نم باران باریدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They let fly a shower of arrows.
[ترجمه گوگل]آنها اجازه دادند بارانی از تیرها به پرواز درآید
[ترجمه ترگمان] اونا گذاشتن با تیر یه دوش بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She heard him turn on the shower.
[ترجمه گوگل]شنید که او دوش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]شنید که دارد دوش می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Life is like a shower. One wrong turn and you're in hot water.
[ترجمه گوگل]زندگی مثل دوش است یک دور اشتباه و شما در آب داغ هستید
[ترجمه ترگمان] زندگی مثل یه دوش میمونه یک پیچ اشتباه و شما در آب داغ هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You're minging, mate! Go and take a shower.
[ترجمه گوگل]داری مینگ، رفیق! برو دوش بگیر
[ترجمه ترگمان]رفیق، تو minging! برو دوش بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A shower of sparks flew up the chimney.
[ترجمه گوگل]بارانی از جرقه از دودکش بلند شد
[ترجمه ترگمان]یک قطره جرقه از دودکش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A cold shower always refreshes us in summer.
[ترجمه hk] حمام سرد همیشه ما را در تابستان تازه می کند
|
[ترجمه گوگل]دوش آب سرد همیشه در تابستان ما را سرحال می کند
[ترجمه ترگمان]یک دوش آب سرد همیشه ما را در تابستان گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Many drops makes a shower.
[ترجمه گوگل]قطره های زیاد باعث دوش گرفتن می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قطرات، دوش می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Open the window when you have a shower to stop the mirror misting over.
[ترجمه گوگل]هنگام دوش گرفتن، پنجره را باز کنید تا از مه آلود شدن آینه جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]پنجره رو باز کن وقتی یه دوش می گیری که جلوی آینه رو بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Jack stripped and jumped into the shower.
[ترجمه گوگل]جک لخت شد و پرید داخل دوش
[ترجمه ترگمان]جک لخت شد و به زیر دوش پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رگبار (اسم)
volley, cloudburst, shower, meteoric shower, meteor shower, spate

بارندگی (اسم)
shower, rainfall, rain

دوش (اسم)
shoulder, shower, shower bath

درشت باران (اسم)
shower

دوش گرفتن (فعل)
shower, douche

باریدن (فعل)
pour, shower, rain

تخصصی

[عمران و معماری] دوش - رگبار - فشند
[آب و خاک] رگبار، باریدن بصورت رگباری

انگلیسی به انگلیسی

• device that produces a spray of water droplets (for bathing); act of bathing under a spray of water droplets; brief rainfall; party at which guests give gifts to a woman who is about to be married or give birth
wash oneself, bathe; pour down, spray down, sprinkle (i.e. rain); give abundantly, lavish, provide a large amount of something
a shower is a device which sprays you with water so that you can wash yourself.
if you have a shower, you wash yourself by standing under a shower.
a shower is also a short period of rain.
you can refer to a lot of small objects that are falling as a shower.
if you are showered with a lot of small objects, they are scattered onto you from above.
if you shower someone with presents or kisses, you give them a lot of them.

پیشنهاد کاربران

بر اساس کتاب word skill برای شرایط جوی:
Rain for a short period of time which can be heavy or light
short period of rain or snow
رگبار ( بارش کوتاه مدت )
برای مثال:
. More heavy showers are forecast for tonight
1. رگبار 2. دوش 3. ریختن 4. باریدن 5. پاشیدن 6. دوش گرفتن
پاشیدن یا باراندن
someone was showering rose water upon people ✅
✅ یک نفر گلاب بر روی مردم می پاشید.
حمام / دوش
مثال: I usually take a shower in the morning.
معمولاً صبح ها حمام می کنم.
shower 2 ( n ) =a party at which you give presents to a woman who is getting married or having a baby, e. g. a baby shower. a bridal shower.
shower
shower 1 ( n ) ( ʃaʊər ) =a piece of equipment producing a spray of water that you stand under to wash yourself; the small room or part of a room that contains a shower
shower
اگه اسم باشه به معنی دوش هست ( همونی که سوراخه و ازش آب میاد )
گذراندن_عبور دادن
1 -
a party held for a woman just before she gets married or gives birth to a child, when she is given presents for her future home or baby
جشنی که برای یک زن پیش از ازدواجش و یا قبل از زایمانش برگزار و به او هدیه داده می شود، جشن مجردی برای یک زن پیش از ازدواج، جشن سیسمونی
...
[مشاهده متن کامل]

I bought the cutest baby clothes to take to Jacey's baby shower
We went to my cousin's bridal shower yesterday
2 -
to give a lot of something to someone
به کسی چیز زیادی دادن یا بخشیدن
His family showers him with love

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/shower#cald4-1-4
دوش گرفتن . حمام کردن
توی آب و هوا به معنی رگبار هم هست
یکی از کاربردهای آن رگبار است. باران تند و کوتاه
o give a lot of something to someone:
His family showers him with love.
همه چیز را به پای کسی ریختن
در معنی بسیار نزدیک به lavish است
اسم shower به معنای دوش و حمام
اسم shower در مفهوم دوش هم اشاره دارد به وسیله ای در حمام که از آن، آب بصورت قطره ای افشانه می شود و هم به عمل شستن خود زیر آن وسیله و حمام کردن. اسم shower در مفهوم حمام به خود حمام به عنوان یک مکان اشاره دارد. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. he likes to sing in the shower ( او دوست دارد در حمام آواز بخواند. )
. i want to take a quick shower before we go out ( میخواهم قبل از اینکه بیرون برویم یک دوش سریع بگیرم. )
فعل shower به معنای دوش گرفتن
معادل فارسی فعل shower دوش گرفتن است. این فعل عمل شستن زیر دوش آب را در حمام توصیف می کند. در واقع همان حمام کردن بصورت سرپا ( و نه در وان ) است. مثال:
. we all showered before breakfast ( ما همه قبل از صبحانه دوش گرفتیم. )
اسم shower به معنای جشن و مهمانی
اسم shower در مفهوم جشن و مهمانی در امریکا به نسبت بریتانیا بیشتر کاربرد دارد. این جشن به مناسبت عروسی یک زن و هدیه دادن به او و یا برای هدیه دادن به زنی که باردار است، برگزار می شود. مثال:
a baby shower ( جشن به دنیا آمدن بچه )
a bridal shower ( یک جشن قبل از عروسی )
اسم shower به معنای رگبار
اسم shower در مفهوم رگبار، به بارش کوتاه و معمولا آهسته باران، برف و تگرگ نسبت داده می شود. مثال:
a snow shower ( رگبار برف )
. there were showers on and off all afternoon ( تمام بعد از ظهر رگبار هایی می آمد و قطع میشد. )
منبع: سایت بیاموز

Shower sb with sth
یعنی ( هدایای زیادی ) نثار کردن یا پیشکش کردن
For example:
He showered her with flowers and jewelry.
shower ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: رگبار 1
تعریف: بارشی از ابر همرَفتی همراه با آغاز و پایان ناگهانی و تغییر سریع در شدت
سیسمونی
مهمانی قبل از زایمان که اطرافیان ( به ویژه خانم ها ) برای نوزاد هدیه می آورند.
دوش حمام، حمام کردن
اهدا کردن - نثار - تقدیم
باران شدید کوتاه مدت
A short period of rain
بارندگی بسیار زیاد
Baby shower مهمانی زنانه که قبل از تولد نوزاد برگزار شده و وسایل سیسمونی را به مادر هدیه میدن
Bridal shower مهمانی قبل عروسی که به عروس و داماد جهیزیه و وسایل زندگی هدیه میدن
شستشو
دوش کرفتن و بارش بهاره
دوش گرفتن و حمام کردن
دوش گرفتن
غرق در
حمام کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس