🔸 معادل فارسی:
راهنمایی کردن / نشان دادن / دور و بر را معرفی کردن
در زبان محاوره ای:
چرخوندن، دور و بر رو نشون دادن، راه انداختن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( راهنمایی – مکان ) :**
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی فرد دیگری را در مکانی می گرداند و بخش های مختلف را نشان می دهد.
مثال: *She showed us around the city when we visited. *
وقتی رفتیم، ما را در شهر چرخاند و جاهای مختلف را نشان داد.
2. ** ( محاوره ای – معرفی ) :**
برای معرفی امکانات یا بخش های یک سازمان، خانه یا مدرسه.
مثال: *The teacher showed the new students around the school. *
معلم دانش آموزان جدید را در مدرسه چرخاند و بخش ها را معرفی کرد.
3. ** ( ادبی – دوستانه ) :**
اشاره به همراهی و راهنمایی کسی در محیطی جدید.
مثال: *He showed me around his workshop. *
کارگاهش را به من نشان داد.
- - -
🔸 مترادف ها:
guide – take around – introduce – escort – give a tour
راهنمایی کردن / نشان دادن / دور و بر را معرفی کردن
در زبان محاوره ای:
چرخوندن، دور و بر رو نشون دادن، راه انداختن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( راهنمایی – مکان ) :**
... [مشاهده متن کامل]
وقتی کسی فرد دیگری را در مکانی می گرداند و بخش های مختلف را نشان می دهد.
مثال: *She showed us around the city when we visited. *
وقتی رفتیم، ما را در شهر چرخاند و جاهای مختلف را نشان داد.
2. ** ( محاوره ای – معرفی ) :**
برای معرفی امکانات یا بخش های یک سازمان، خانه یا مدرسه.
مثال: *The teacher showed the new students around the school. *
معلم دانش آموزان جدید را در مدرسه چرخاند و بخش ها را معرفی کرد.
3. ** ( ادبی – دوستانه ) :**
اشاره به همراهی و راهنمایی کسی در محیطی جدید.
مثال: *He showed me around his workshop. *
کارگاهش را به من نشان داد.
- - -
🔸 مترادف ها:

کسی را در یک مکان راهنمایی کردن و جاهای مختلف را به او نشان دادن
✔️ to act as a guide for ( someone who is visiting a place )
✔️ to lead ( someone ) around a place and point to and talk about the interesting or important things
... [مشاهده متن کامل]
اطراف را به کسی نشان دادن
جاهای مختلف مکانی را به کسی نشان دادن