- We have to shove off very early to avoid the traffic.
[ترجمه گوگل] برای جلوگیری از ترافیک باید خیلی زود حرکت کنیم [ترجمه ترگمان] باید خیلی زود راه بیفتیم و از ترافیک دوری کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Shove off and leave me alone!
[ترجمه گوگل]ول کن و مرا تنها بگذار! [ترجمه ترگمان]برو کنار و مرا تنها بگذار! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You aren't wanted here, so shove off!
[ترجمه گوگل]اینجا تحت تعقیب نیستی، پس ول کن! [ترجمه ترگمان]تو که اینجا wanted، پس برو کنار! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Assert yourself and tell him to shove off, or just ignore him and put the phone down.
[ترجمه گوگل]خود را ثابت کنید و به او بگویید که او را کنار بزند یا فقط او را نادیده بگیرید و تلفن را کنار بگذارید [ترجمه ترگمان]خودت را فریب بده و به او بگو برود، یا فقط او را نادیده بگیرد و گوشی را به زمین بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Shove off! I'm busy.
[ترجمه گوگل]ول کن! سرم شلوغه [ترجمه ترگمان]! بزن کنار سرم شلوغه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Just shove off, will you?
[ترجمه گوگل]فقط ول کن، میخوای؟ [ترجمه ترگمان]فقط برو کنار، باشه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Since everybody is safely aboard, we can shove off.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که همه به سلامت سوار می شوند، می توانیم حرکت کنیم [ترجمه ترگمان]از آنجا که همه صحیح و سالم سوار کشتی می شویم، می توانیم برویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I am sick of this place; let's shove off.
[ترجمه شاهین امیری] حالم از این مکان بهم می خورد، بیایید برویم
|
[ترجمه گوگل]حالم از این مکان بهم میخورد بیایید دور بزنیم [ترجمه ترگمان]از اینجا حالم به هم می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Jake plans to shove off to Spain with Bill at the end of June.
[ترجمه گوگل]جیک قصد دارد با بیل در پایان ژوئن به اسپانیا برود [ترجمه ترگمان]جیک قصد دارد در پایان ماه ژوئن با بیل به اسپانیا برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Shove off! I am busy.
[ترجمه گوگل]ول کن! سرم شلوغه [ترجمه ترگمان]! بزن کنار من کار دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عازم شدن (فعل)
leave, pull out, repair, depart, be off, set off, set forth, shove off, set forward, start out
انگلیسی به انگلیسی
• go away, depart
پیشنهاد کاربران
To tell someone to leave or go away in a rude or dismissive manner. گفتن به کسی که محلی را ترک کند یا برود به شیوه ای بی ادبانه یا تحقیرآمیز. گمشو، بزن به چاک مثال؛ He told his annoying neighbor to shove off and leave him alone. ... [مشاهده متن کامل]
A person might say, “I’m tired of your attitude. Shove off!” Someone might respond, “If you don’t like it here, why don’t you just shove off?”
British English spoken used to tell someone rudely or angrily to go away. برو رد کارت، گورتو گم کن.