با صدای بلند اعلام کردن / فریاد زدن از بالای بام ها / به همه اطلاع دادن
🔹 مثال ها:
When she got the promotion, she wanted to shout it from the rooftops!
وقتی او ترفیع گرفت، می خواست این خبر را با صدای بلند اعلام کند!
... [مشاهده متن کامل]
He was so excited about his new project that he felt like shouting it from the rooftops.
او به قدری از پروژه ی جدیدش هیجان زده بود که احساس می کرد باید این خبر را با صدای بلند بگوید.
🔹 مترادف ها:
announce loudly – proclaim – broadcast – declare – tell everyone
🔹 متضادها:
keep quiet – whisper – hide – suppress
🔹 مثال ها:
وقتی او ترفیع گرفت، می خواست این خبر را با صدای بلند اعلام کند!
... [مشاهده متن کامل]
او به قدری از پروژه ی جدیدش هیجان زده بود که احساس می کرد باید این خبر را با صدای بلند بگوید.
🔹 مترادف ها:
🔹 متضادها:
باید این خبر خوب را جار بزنی