فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shouts, shouting, shouted
حالات: shouts, shouting, shouted
• : تعریف: to call out loudly; yell.
• مترادف: call, cry, holler, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: bellow, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yap, yelp
• مترادف: call, cry, holler, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: bellow, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yap, yelp
- You don't need to shout; I can hear you perfectly.
[ترجمه خدیج] نیازی به داد زدن نیست، صداتو کامل میشنوم|
[ترجمه اهورا آریانمهر] لازم نیست داد بزنی من میتونم صداتو بشنوم|
[ترجمه Amiley] صداتو واضح میشنوم نمیخواد داد بزنی|
[ترجمه بکن] بیناموس داد نزن مادر کصه صدای کیریتو دارم|
[ترجمه گوگل] نیازی نیست فریاد بزنی؛ من صدایت را کاملا می شنوم[ترجمه ترگمان] تو احتیاجی به فریاد زدن نداری؛ من کاملا می توانم بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He shouted to his friend across the street.
[ترجمه یگانه] او در خیابان به دوستش فریاد زد|
[ترجمه کیانا] او در خیابان سر دوستش فریاد زد|
[ترجمه گوگل] به دوستش در آن طرف خیابان فریاد زد[ترجمه ترگمان] به دوست خود در خیابان فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When she's angry, she always shouts at us.
[ترجمه !FIROOZE] همیشه وقتی عصبانیه سر ما داد می زنه|
[ترجمه Amiley] هر وقت که عصبانی است سرِ ما فریاد میکشد|
[ترجمه گوگل] وقتی عصبانی است، همیشه سر ما فریاد می زند[ترجمه ترگمان] وقتی عصبانی می شه، اون همیشه به ما داد میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to yell or call out (something) loudly.
• مترادف: cry, holler, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: bawl, bellow, call, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yelp
• مترادف: cry, holler, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: bawl, bellow, call, clamor, hoot, howl, roar, scream, shriek, vociferate, whoop, yelp
- I heard him shout my name.
[ترجمه فاطمه] اسممو فریاد زد|
[ترجمه گوگل] شنیدم که اسمم را فریاد زد[ترجمه ترگمان] شنیدم که اسمم رو داد میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: shouter (n.)
مشتقات: shouter (n.)
• : تعریف: a loud cry, call, or vocal outburst.
• مترادف: call, cry, holler, whoop, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: hail
• مترادف: call, cry, holler, whoop, yell
• متضاد: whisper
• مشابه: hail
- We looked up when we heard a shout from above.
[ترجمه گوگل] با شنیدن صدای فریاد از بالا سرمان را بلند کردیم
[ترجمه ترگمان] وقتی صدای فریادی از بالا به گوش رسید به بالا نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی صدای فریادی از بالا به گوش رسید به بالا نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There were several shouts of "Bravo!" at the end of the tenor's aria.
[ترجمه گوگل] چندین فریاد براوو شنیده شد در پایان آریا تنور
[ترجمه ترگمان] چند تا فریاد از \"براوو\" شنیده شد در پایان of، آریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چند تا فریاد از \"براوو\" شنیده شد در پایان of، آریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید