shortness


کوتاهی، اختصار، کمی

جمله های نمونه

1. the striped dress exaggerates her shortness
پیراهن خط دار قد او را کوتاه نماتر می کند.

2. He was suffering from shortness of breath.
[ترجمه گوگل]او از تنگی نفس رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از تنگی نفس رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any exercise that causes undue shortness of breath should be stopped.
[ترجمه گوگل]هر گونه ورزش که باعث تنگی نفس بی مورد می شود باید متوقف شود
[ترجمه ترگمان]هر ورزشی که موجب به تعویق افتادن تنفس غیر ضروری شود باید متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shirley was very conscious of her shortness and always wore high heels.
[ترجمه گوگل]شرلی از کوتاهی خود بسیار آگاه بود و همیشه کفش پاشنه بلند می پوشید
[ترجمه ترگمان]شرلی خیلی هوشیار بود و همیشه پاشنه بلند می پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. abnormal shortness of fingers and toes.
[ترجمه گوگل]کوتاهی غیر طبیعی انگشتان دست و پا
[ترجمه ترگمان] تنگی و انگشت غیر معمول داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She suffered from shortness of breath.
[ترجمه گوگل]او از تنگی نفس رنج می برد
[ترجمه ترگمان]از تنگی نفس رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cough, wheeze and shortness of breath are things that go with smoking, not with age.
[ترجمه گوگل]سرفه، خس خس سینه و تنگی نفس مواردی هستند که با کشیدن سیگار همراه می شوند نه با افزایش سن
[ترجمه ترگمان]سرفه، خس خس و کوتاهی نفس چیزهایی هستند که سیگار می کشند، نه با سن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Apart from her shortness she was hardly distinguishable from the others, except for the largeness of her green eyes.
[ترجمه گوگل]به جز درشتی چشمان سبزش، او به سختی از دیگران قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]جدا از آن که به زحمت تشخیص داده می شد، به غیر از بزرگی چشمان سبز او به زحمت قابل تشخیص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The boy presented with shortness of breath and husky cough.
[ترجمه گوگل]پسر با تنگی نفس و سرفه هوسکی مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]پسر با تنگی نفس و صدای گرفته سرفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Typically, the episode begins with heart palpitations, shortness of breath, and a sense of choking.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، این قسمت با تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی شروع می شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، این قسمت با تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If there is severe difficulty in breathing - shortness of breath, wheezing, laboured, rapid or shallow breathing.
[ترجمه گوگل]اگر مشکل شدید در تنفس وجود دارد - تنگی نفس، خس خس سینه، دردناک شدن، تنفس سریع یا کم عمق
[ترجمه ترگمان]اگر به سختی نفس بکشید، نفس بکشید، نفس بکشید، به سرعت نفس بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the Preston studies shortness at birth was associated with hypertension and raised plasma fibrinogen concentrations in adult life.
[ترجمه گوگل]در مطالعات پرستون کوتاهی هنگام تولد با فشار خون بالا و افزایش غلظت فیبرینوژن پلاسما در بزرگسالی مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]در بررسی های پرستون shortness در بدو تولد با فشار خون همراه بود و غلظت های fibrinogen پلاسما را در زندگی بزرگسالی بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Was there any chest pain, palpitation, or shortness of breath just before consciousness was lost?
[ترجمه گوگل]آیا درد قفسه سینه، تپش قلب یا تنگی نفس درست قبل از از دست دادن هوشیاری وجود داشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا درد سینه و قلبی یا تنگی نفس در مقابل آگاهی از دست رفته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Symptoms include fatigue, faintness, shortness of Breath, and feeling the heart thumping.
[ترجمه گوگل]علائم شامل خستگی، غش، تنگی نفس و احساس ضربان قلب است
[ترجمه ترگمان]علایم این بیماری عبارتند از خستگی، ضعف، کوتاهی نفس و احساس تپش قلب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They may also experience shortness of breath or breathing difficulties.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است تنگی نفس یا مشکلات تنفسی را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم چنین ممکن است کوتاهی تنفس یا مشکلات تنفسی را تجربه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being short; briefness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : short / shorten
✅️ اسم ( noun ) : shortness / short / shorts / shortage
✅️ صفت ( adjective ) : short / shorty / shortie
✅️ قید ( adverb ) : short / shortly

بپرس