• (1)تعریف: fat such as butter or lard, used esp. in baking.
• (2)تعریف: a short form of something such as a word. • مشابه: abbreviation, contraction
جمله های نمونه
1. The days are shortening now.
[ترجمه گوگل]روزها در حال کوتاه شدن هستند [ترجمه ترگمان]روزها کوتاه می شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We discussed shortening the length of the course.
[ترجمه گوگل]ما در مورد کوتاه کردن طول دوره بحث کردیم [ترجمه ترگمان]ما درباره کوتاه کردن طول دوره بحث کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cut the butter and shortening into small pieces, and add to the flour.
[ترجمه گوگل]کره و شورتنینگ را به قطعات کوچک خرد کرده و به آرد اضافه کنید [ترجمه ترگمان]کره را ببرید و به قطعات کوچک کوتاه کنید و به آرد اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After 4 months, cardiac function was reassessed: fractional shortening and ejection fraction was 33% and 47%, respectively.
[ترجمه گوگل]پس از 4 ماه، عملکرد قلب مجدد مورد ارزیابی قرار گرفت: کوتاه شدن کسری و کسر جهشی به ترتیب 33% و 47% بود [ترجمه ترگمان]پس از ۴ ماه، عملکرد قلبی به ترتیب برابر با ۳۳ % و ۴۷ % بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When the shortening is melted, turn off the heat and immediately add the chocolate.
[ترجمه گوگل]وقتی شورتنینگ ذوب شد، حرارت را خاموش کنید و بلافاصله شکلات را اضافه کنید [ترجمه ترگمان]زمانی که کوتاه شدن آب می شود، گرما را خاموش کنید و بلافاصله شکلات را اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Cream butter and shortening by beating in mixer bowl until smooth, 1 to 2 minutes using paddle attachment.
[ترجمه گوگل]کره را به مدت 1 تا 2 دقیقه با استفاده از پارو با همزن در کاسه همزن بزنید تا یکدست شود [ترجمه ترگمان]کره کرمی و کوتاه شدن با شکست در یک کاسه مخلوط کن را تا دو دقیقه بعد از اتصال با پارو به مدت ۱ تا ۲ دقیقه کوتاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The company mixes engine oils, also shortening engines life spans.
[ترجمه گوگل]این شرکت روغن های موتور را مخلوط می کند و همچنین طول عمر موتور را کوتاه می کند [ترجمه ترگمان]این شرکت روغن های موتور را با هم ترکیب می کند، همچنین کوتاه کردن عمر موتورها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Add the remaining flour mixture to the shortening mixture alternating with the beaten egg. Stir in gumdrop mixture.
[ترجمه گوگل]مخلوط آرد باقیمانده را به صورت متناوب با تخم مرغ زده شده به مخلوط شور اضافه کنید مخلوط قطره صمغ را هم بزنید [ترجمه ترگمان]مخلوط آرد باقیمانده را به مخلوط کوتاه کننده اضافه کنید که با تخم مرغ زده شده، متناوب است مخلوط gumdrop بریزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. One also welcomes the shortening of the intercessions as compared with the length of those found in the Roman canon.
[ترجمه گوگل]همچنین از کوتاه شدن شفاعت ها در مقایسه با طول شفاعت های موجود در قانون رومی استقبال می شود [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها از کوتاه شدن of ها در مقایسه با طول آن هایی که در کلیسای رم یافت می شوند استقبال می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Cream shortening, gradually adding sugar, egg and vanilla.
[ترجمه kosar] روغن جامد قنادی رو ذوب کنید تا به حالت کرمی دربیاد به تدریج بهش شکر تخم مرغ و وانیل اضافه کنین
|
[ترجمه گوگل]خامه شور، شکر، تخم مرغ و وانیل را به تدریج اضافه کنید [ترجمه ترگمان]شیرینی کرمی، به تدریج شکر، تخم مرغ و وانیل را اضافه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Add the remaining flour mixture to the shortening mixture alternating with the beaten egg.
[ترجمه گوگل]مخلوط آرد باقیمانده را به صورت متناوب با تخم مرغ زده شده به مخلوط شور اضافه کنید [ترجمه ترگمان]مخلوط آرد باقیمانده را به مخلوط کوتاه کننده اضافه کنید که با تخم مرغ زده شده، متناوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You can improve your writing just by shortening some of these long sentences.
[ترجمه گوگل]فقط با کوتاه کردن برخی از این جملات طولانی می توانید نوشتار خود را بهبود ببخشید [ترجمه ترگمان]شما می توانید نوشتن خود را تنها با کوتاه کردن برخی از این جملات طولانی بهبود بخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This problem can be solved by shortening distances between jumps or between the elements in a jumping lane.
[ترجمه گوگل]این مشکل را می توان با کوتاه کردن فاصله بین پرش ها یا بین عناصر موجود در یک خط پرش حل کرد [ترجمه ترگمان]این مساله را می توان با کوتاه کردن فواصل بین پرش یا بین عناصر در یک مسیر پرش حل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So the best cure might lie in shortening the period when that is possible.
[ترجمه گوگل]بنابراین بهترین درمان ممکن است در کوتاه کردن دوره زمانی باشد که این امکان وجود دارد [ترجمه ترگمان]بنابراین بهترین درمان ممکن است در کوتاه کردن دوره زمانی که ممکن است دراز بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
روغن ترد کننده شیرینی و غیره (اسم)
shortening
مختصر کننده (صفت)
shortening, simplifying
تخصصی
[عمران و معماری] کوتاه شدگی - کاهش طول
انگلیسی به انگلیسی
• act of making shorter, act of cutting, abbreviation; solid fat used in baking (i.e. butter, lard, etc.)
پیشنهاد کاربران
روغن شیرینی پزی مثال: The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening. مواد لازم {برای تهیه} کیک عبارتند از آرد، شکر، و روغن شیرینی پزی
shortening ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: چرب مایه تعریف: مجموعه ای از چربی ها که با روان سازی و کوتاه و سست کردن ساختار ترکیبات غذایی به آنها قوام و کیفیت مناسب می دهد|||متـ . روغن قنادی 2
روغن جامد قنادی که در حال حاضر از روغن پالم استریفیکاسیون شده بدست میاید زیرامصرف روغن هیدروژنه ممنوع است .