• : تعریف: a deficiency in character, ability, conduct, or the like; flaw. • مترادف: failing, fault, flaw, weakness • متضاد: strength • مشابه: defect, foible, limitation, vice
جمله های نمونه
1. Not being punctual is his greatest shortcoming.
[ترجمه نسیم رضایی] بزرگترین نقطه ضعفش وقت نشناسی اوست
|
[ترجمه گوگل]وقت شناس نبودن بزرگترین نقص اوست [ترجمه ترگمان] الان وقت مناسبی نیست، بزرگ ترین shortcoming [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It is better to discover this painful shortcoming in an employer before you start working for him or her.
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از شروع کار برای کارفرما، این نقص دردناک را در یک کارفرما کشف کنید [ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اینکه برای او کار کنید، این کاستی دردناک را در یک کارفرما کشف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He won't let them sleep over-another much-discussed shortcoming.
[ترجمه گوگل]او اجازه نخواهد داد که آنها بخوابند [ترجمه ترگمان]او به آن ها اجازه خوابیدن بیش از حد را نداد - یک کاستی ویژه دیگر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The principal shortcoming of the existing communications infrastructure lies in its inability to provide integrated voice, data, and video services.
[ترجمه گوگل]نقص اصلی زیرساختهای ارتباطی موجود در ناتوانی آن در ارائه خدمات صوتی، دادهها و ویدئویی یکپارچه است [ترجمه ترگمان]نقص اصلی زیرساخت ارتباطی موجود در ناتوانی خود در ارائه صوت، داده ها و خدمات ویدیویی قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Unfortunately, Graham has a minor shortcoming when it comes to cracks - he can't jam; but he can layback!
[ترجمه گوگل]متأسفانه، گراهام در مورد کرک ها یک نقص جزئی دارد - او نمی تواند جم کند اما او می تواند layback! [ترجمه ترگمان]متاسفانه، گراه ام یک نکته کوچک دارد که وقتی پای ترک ها در میان است - او نمی تواند مربا بخورد؛ اما نمی تواند از آن استفاده کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The structure can overcome the shortcoming of fake timing loop and be used in engineering.
[ترجمه گوگل]این سازه می تواند بر کمبود حلقه زمان بندی جعلی غلبه کند و در مهندسی مورد استفاده قرار گیرد [ترجمه ترگمان]این ساختار می تواند بر کمبود حلقه زمان جعلی غلبه کند و در مهندسی مورد استفاده قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. All merit all is that the shortcoming rightness fixes position " . "
[ترجمه گوگل]تمام شایستگی همه این است که کاستی درستی موقعیت را اصلاح می کند " [ترجمه ترگمان]همه شایستگی همه این است که نقص عملکرد صحیح است \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To present shortcoming of TP801-A single board computer, the author pointed out a kind of simple reform project without touching on any hardware circuit.
[ترجمه گوگل]نویسنده برای ارائه نقص کامپیوتر تک بردی TP801-A به نوعی پروژه اصلاح ساده بدون دست زدن به مدار سخت افزاری اشاره کرد [ترجمه ترگمان]نویسنده برای ارایه کاستی of - یک کامپیوتر تک صفحه ای، به نوعی از یک پروژه اصلاحات ساده بدون لمس کردن هر نوع مدار سخت افزاری اشاره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It overcame the shortcoming of the hard threshold with discontinuous function and solved the problem of the permanent bias in soft threshold function.
[ترجمه گوگل]با عملکرد ناپیوسته بر کمبود آستانه سخت غلبه کرد و مشکل سوگیری دائمی در تابع آستانه نرم را حل کرد [ترجمه ترگمان]این روش بر کمبود آستانه سخت با تابع ناپیوسته غلبه کرد و مشکل گرایش دایمی در تابع آستانه نرم را حل کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Overcome the shortcoming of traditional X ray residual stress measuring techniques, X ray computer tomography is presented.
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر کاستی تکنیکهای سنتی اندازهگیری تنش پسماند اشعه ایکس، توموگرافی کامپیوتری اشعه ایکس ارائه شده است [ترجمه ترگمان]با غلبه بر ضعف تکنیک های اندازه گیری فشار باقیمانده اشعه ایکس، پرتونگاری کامپیوتری پرتو ایکس ارایه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Premature convergence is the fatal shortcoming of traditional evolutionary programming.
[ترجمه گوگل]همگرایی زودرس نقص مهلک برنامه ریزی سنتی تکاملی است [ترجمه ترگمان]پیش از موعد، هم گرایی زودرس ناشی از برنامه نویسی تکاملی سنتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In this paper the shortcoming of existing test system of stab sensitivity by drop ball was analysed.
[ترجمه گوگل]در این مقاله نقص سیستم تست موجود حساسیت ضربه زدن توسط توپ دراپ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت [ترجمه ترگمان]در این مقاله، کمبود سیستم تست موجود حساسیت ضربه با ضربه گلوله مورد تحلیل قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. To overcome the shortcoming of the traditional overtone ratio method, a higher overtone ratio method to determine the thickness vibration electromechanical coupling factors was presented.
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر کاستی روش سنتی نسبت تون، یک روش نسبت تون بالاتر برای تعیین فاکتورهای جفت الکترومکانیکی ارتعاش ضخامت ارائه شد [ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبود روش نسبت overtone سنتی، یک روش نسبت overtone بالاتر برای تعیین ضرایب تزویج الکترومغناطیس ارتعاشات الکترومکانیکی ارائه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Objective:To compare the shortcoming and excellence of salpingocyesis treated by laparoscopy and traditional laparotomy.
[ترجمه گوگل]هدف: مقایسه کاستی و برتری سالپنگوسیزیس درمان شده با لاپاراسکوپی و لاپاراتومی سنتی [ترجمه ترگمان]هدف: مقایسه کاستی و برتری of با laparoscopy و laparotomy سنتی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The shortcoming of Zen aesthetic studies lies in the narrowness both of research methods and perspective.
[ترجمه گوگل]نقص مطالعات زیباییشناختی ذن در تنگنای روشها و دیدگاههای تحقیق است [ترجمه ترگمان]نقص مطالعات زیبایی شناسی ذن در محدودیت هر دو روش تحقیق و دیدگاه قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• defect, flaw; deficiency, inadequacy, inferiority the shortcomings of a person, organization, or system are its faults or weaknesses.
پیشنهاد کاربران
عیب. نقص. نقطه ضعف مثال: he has highlighted shortcomings in the plan. او عیب و نقص ها را در برنامه برجسته کرده است. او نقاط ضعف را در برنامه برجسته کرده است.
noun [count] 1 : a weakness in someone's character : a personal fault or failing ◀️Her lack of attention to detail is her biggest shortcoming. — usually plural ◀️He has many more strengths than shortcomings. ... [مشاهده متن کامل]
2 : a bad feature : a flaw or defect in something The main/major shortcoming of this camera is that it uses up◀️ batteries quickly ◀️ My son, it appears your shortcomings in masculinity have turned out to be unfounded : پسرم، به نظر میاد کمبودهات تو مردانگی بی پایه و اساس هستند
کم و کاستی
نقص , کاستی # the shortcomings in the law # Like any political system, it has its shortcomings # They are well aware of their own shortcomings