shortage

/ˈʃɔːrtədʒ//ˈʃɔːtɪdʒ/

معنی: عدم، کسری، کمبود
معانی دیگر: کمداشت، مضیقه، تنگنا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deficiency; lack.
مترادف: dearth, deficiency, lack
متضاد: abundance, enough
مشابه: crunch, need, poverty, scarcity

(2) تعریف: a lack of a particular amount.
مترادف: deficit, shortfall
متضاد: overage, superfluity, surplus, surplusage
مشابه: dearth

- We have a shortage of three boxes.
[ترجمه گوگل] سه باکس کم داریم
[ترجمه ترگمان] ما کمبود سه جعبه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shortage of capital poses numerous problems for the industry
کمبود سرمایه مسائل متعددی را برای صنایع ایجاد می کند.

2. shortage of money is troubling her
کمبود پول او را رنج می دهد.

3. a shortage of building materials has hindered the completion of the project
کمبود مصالح ساختمانی اجرای طرح را عقب انداخته است.

4. a shortage of experienced personnel
کمبود کارمندان ورزیده

5. a shortage of food
کمبود خوراک

6. a shortage of labor
کمبود کارگر

7. fuel shortage is at a crisis level
کمبود سوخت دارد به شور خود می رسد (دارد به مرحله ی بحرانی می رسد).

8. water shortage
کمبود آب

9. a critical shortage of fuel
کمبود شدید سوخت

10. a drastic shortage of food
کمبود شدید سوخت

11. a housing shortage
کمبود مسکن

12. an acute shortage of food
بحران کمبود غذا

13. the chronic shortage of teachers
کمبود شدید معلم

14. the housing shortage is partly to blame for the high rents
علت بالا بودن اجاره تا حدی به خاطر کمبود خانه است.

15. because of a shortage of spare parts, we had to cannibalize one of the airplanes and use it in the others
به واسطه ی کمبود ابزار یدکی مجبور شدیم یکی از هواپیماها را اوراق کرده و در هواپیماهای دیگر به کار ببریم.

16. due to a shortage of rain the soil is bone-dry
در اثر بی بارانی زمین کاملا خشک شده است.

17. japan faced an energy shortage
ژاپن با کمبود مواد نفتی روبرو شده بود.

18. they were bemoaning the shortage of funds
آنان از کمبود اعتبارات می نالیدند.

19. our troubles stem from a shortage of teachers
اشکالات ما ناشی از کمبود معلم است.

20. to help alleviate the food shortage in africa
برای کمک به برطرف کردن کمبود غذا در افریقا

21. the western world was facing a shortage of manpower
جهان غرب با کمبود کارگر مواجه شده بود.

22. The project was suspended because of the shortage of fund.
[ترجمه گوگل]این پروژه به دلیل کمبود بودجه متوقف شد
[ترجمه ترگمان]این پروژه به دلیل کمبود بودجه به حالت تعلیق در آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The shortage of energy is the problem.
[ترجمه گوگل]مشکل کمبود انرژی است
[ترجمه ترگمان]کمبود انرژی مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. There is a severe shortage of fuel.
[ترجمه گوگل]کمبود شدید سوخت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید سوخت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The shortage of teachers was blamed on government cutbacks.
[ترجمه گوگل]کمبود معلم ناشی از کاهش بودجه دولت است
[ترجمه ترگمان]کمبود آموزگاران در کاهش های دولت مقصر شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Shortage of labour power retarded our economic development.
[ترجمه گوگل]کمبود نیروی کار توسعه اقتصادی ما را به تاخیر انداخت
[ترجمه ترگمان]کمبود نیروی کار باعث رشد اقتصادی ما شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. There was a shortage of oxygen at the top of the mountain.
[ترجمه گوگل]در بالای کوه کمبود اکسیژن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]کمبود اکسیژن در بالای کوه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. There's an acute shortage of water.
[ترجمه گوگل]کمبود شدید آب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید آب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. There is a chronic shortage of teachers.
[ترجمه گوگل]کمبود شدید معلم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کمبود مزمن معلمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

کسری (اسم)
lack, shortage, leakage

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

تخصصی

[حسابداری] کسری
[ریاضیات] اشتباه، عیب، نقص، کسری، کمبود

انگلیسی به انگلیسی

• lack, scarcity, deficit, deficiency
if there is a shortage of something, there is not enough of it.

پیشنهاد کاربران

1. کمبود 2. کسری
مثال:
the train was cancelled due to staff shortages
{حرکت} قطار به علت کمبود پرسنل کنسل شده بود.
تقلیل
shortage: کمبود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : short / shorten
✅️ اسم ( noun ) : shortness / short / shorts / shortage
✅️ صفت ( adjective ) : short / shorty / shortie
✅️ قید ( adverb ) : short / shortly
معانی: کمبود ، فقدان ، کسری ، نبود ، عدم ، نیستی
food shortage = lack of food
کاستی
shortage ( noun ) = lack ( noun )
به معناهای: کمبود، فقدان، نبود
کمبود، فقدان
قحطی

بپرس