short story

/ˈʃɔːrtˈstɔːri//ʃɔːtˈstɔːri/

معنی: داستان کوتاه
معانی دیگر: داستان کوتاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a brief piece of fiction, usu. having a single theme, limited scope, and few characters.
مشابه: story

جمله های نمونه

1. His book originated from a short story.
[ترجمه گوگل]کتاب او برگرفته از یک داستان کوتاه است
[ترجمه ترگمان]کتاب او از یک داستان کوتاه سرچشمه گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This short story was published by two journals of repute.
[ترجمه گوگل]این داستان کوتاه توسط دو مجله معتبر منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]این داستان کوتاه توسط دو مجله شهرت منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Runyon was a master of the short story.
[ترجمه گوگل]رونیون استاد داستان کوتاه بود
[ترجمه ترگمان] Runyon \"استاد داستان کوتاه بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He expanded his short story into a book.
[ترجمه گوگل]او داستان کوتاه خود را به یک کتاب گسترش داد
[ترجمه ترگمان]داستان کوتاه خود را به کتابی تعمیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The short story is often considered to be a sort of poor relation to the novel.
[ترجمه گوگل]داستان کوتاه اغلب نوعی رابطه ضعیف با رمان در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]داستان کوتاه اغلب یک نوع ارتباط ضعیف با رمان در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I started out to write a short story, but it soon developed into a novel.
[ترجمه گوگل]من شروع به نوشتن یک داستان کوتاه کردم، اما خیلی زود به یک رمان تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]شروع به نوشتن یک داستان کوتاه کردم، اما خیلی زود به یک رمان تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He chopped the short story by two paragraphs.
[ترجمه گوگل]او داستان کوتاه را دو پاراگراف خرد کرد
[ترجمه ترگمان]او داستان کوتاه را با دو پاراگراف خلاصه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They ran this short story in five issues.
[ترجمه گوگل]آنها این داستان کوتاه را در پنج شماره اجرا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها این داستان کوتاه را در پنج مورد اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The film is based on a short story by Thomas Mann.
[ترجمه گوگل]این فیلم بر اساس داستان کوتاهی از توماس مان ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این فیلم براساس داستان کوتاهی توسط توماس مان ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He knocked out the short story in one month.
[ترجمه گوگل]او داستان کوتاه را در یک ماه حذف کرد
[ترجمه ترگمان]او داستان کوتاه را در عرض یک ماه خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am also writing a short story.
[ترجمه گوگل]در حال نوشتن یک داستان کوتاه هم هستم
[ترجمه ترگمان]من همچنین یک داستان کوتاه می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The novel is an expansion of a short story he wrote about forty years ago.
[ترجمه گوگل]این رمان بسط داستان کوتاهی است که او حدود چهل سال پیش نوشته است
[ترجمه ترگمان]رمان گسترش یک داستان کوتاه است که او حدود چهل سال پیش نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He can whack out a short story every week.
[ترجمه گوگل]او می تواند هر هفته یک داستان کوتاه بنویسد
[ترجمه ترگمان] هر هفته یه داستان کوتاه درست می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Novel and short story are different genres.
[ترجمه گوگل]رمان و داستان کوتاه ژانرهای متفاوتی هستند
[ترجمه ترگمان]داستان کوتاه و کوتاه ژانرهای مختلف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The film originated in / from a short story.
[ترجمه گوگل]این فیلم در / از یک داستان کوتاه نشات گرفته است
[ترجمه ترگمان]این فیلم داستان کوتاهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داستان کوتاه (اسم)
novelet, short story, novelette

انگلیسی به انگلیسی

• literary form which is shorter than a novel and is often characterized by a small number of characters and a unified theme
a short story is a piece of prose fiction that is much shorter than a conventional novel.

پیشنهاد کاربران

بپرس