تخصصی
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
۱. اخطار، هشدار یا اطلاع با زمان کم برای آماده سازی
۲. معادل های فارسی:
• دقیقه ی نود، دقیقه ی نودی، در دقیقه ی نود
• لحظه یا دم آخری، در لحظه یا دم آخر
Lucy stepped in at very short notice to take Joan's place.
... [مشاهده متن کامل]
لوسی در دقیقه ی نود وارد عمل شد تا جای جان را بگیرد.
Tours may be cancelled at short notice.
تورها ممکن است در دقیقه ی نود ( لحظه ی آخر ) لغو شوند.
۲. معادل های فارسی:
• دقیقه ی نود، دقیقه ی نودی، در دقیقه ی نود
• لحظه یا دم آخری، در لحظه یا دم آخر
... [مشاهده متن کامل]
لوسی در دقیقه ی نود وارد عمل شد تا جای جان را بگیرد.
تورها ممکن است در دقیقه ی نود ( لحظه ی آخر ) لغو شوند.
دیر گفتن
بدون اطلاع قبلی، بدون هماهنگی، یهویی
خبریو بدون اطلاع قبلی یه دفعه و در فرصت کوتاهی بگی
ببخشید دیگه اینجوری یه دفعه ای شد دعوتی
غیرمترقبه
فرصت کمه، وقت زیادی وجود نداره
وقت کم
ببخشید دیر اطلاع دادم
در یک چشم به هم زدن
the hours in this job are very unpredictable. You sometimes have to work late at very short notice.
ساعات انجام این کار بسیار غیر قابل پیش بینی است. شما بعضی اوقات مجبورید در یک چشم به هم زدن تا دیروقت کار کنید.
ساعات انجام این کار بسیار غیر قابل پیش بینی است. شما بعضی اوقات مجبورید در یک چشم به هم زدن تا دیروقت کار کنید.
فرصت کوتاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)