تخصصی
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
FA: "رئیس در آخرین لحظه یک جلسه ترتیب داد. "
... [مشاهده متن کامل]
FA: "مجبور شدیم هتل را در کمترین زمان ممکن رزرو کنیم. "
FA: "کنسرت با اطلاع بسیار کمی لغو شد. "
FA: "میتونی با اینهمه اطلاع کم شیفت من رو پوشش بدی؟"
FA: "پزشک به دلیل وضعیت اضطراری من، بدون وقت قبلی پذیرفت. "
FA: "سربازان باید آماده اعزام در کمترین زمان ممکن باشند. "
FA: "او تاریخ عروسی را در آخرین لحظه تغییر داد. "
FA: "برنامه قطار بدون هیچ اطلاع قبلی تغییر کرد. "
FA: "مشتریان اغلب درخواست جلسات در آخرین لحظه را دارند. "
FA: "تاریخ امتحان با اطلاع بسیار کمی تغییر کرد. "
- - -
1. "On short notice" = در آخرین لحظه
2. "At short notice" = با اطلاع کم ( رسمی تر )
3. "With short notice" = با کمترین فرصت قبلی
- For emergencies: "بدون وقت قبلی"
- For cancellations: "با اطلاع کم"
- For planning: "در کمترین زمان"
"به ما اطلاع بسیار کمی در مورد جلسه دادند. "
"اطلاع کمی درباره لغو پرواز دریافت کردیم. "
"رویداد در آخرین لحظه لغو شد. "
- - -
"تغییرات با اطلاع بسیار کمی اعمال شد. "
"تکلیف با اطلاع فوق العاده کمی داده شد. "
- - -
"او مجبور شد در کوتاه ترین زمان ممکن ترک کند. "
"جلسه با اطلاع کمی برنامه ریزی شد. "
- - -
"نمیتوانم با اینهمه اطلاع کم کار کنم. "
"تیم ما در کمترین زمان ممکن در دسترس است. "
- - -
"رزرو بلیط در آخرین لحظه گران است. "
"او مجبور شد در کمترین زمان ممکن سفر کند. "
- - -
- "Short notice" = اطلاع کم/زمان کم
- "اطلاع کم"
- "آخرین لحظه"
- "کمترین زمان ممکن"
۱. اخطار، هشدار یا اطلاع با زمان کم برای آماده سازی
۲. معادل های فارسی:
• دقیقه ی نود، دقیقه ی نودی، در دقیقه ی نود
• لحظه یا دم آخری، در لحظه یا دم آخر
Lucy stepped in at very short notice to take Joan's place.
... [مشاهده متن کامل]
لوسی در دقیقه ی نود وارد عمل شد تا جای جان را بگیرد.
Tours may be cancelled at short notice.
تورها ممکن است در دقیقه ی نود ( لحظه ی آخر ) لغو شوند.
۲. معادل های فارسی:
• دقیقه ی نود، دقیقه ی نودی، در دقیقه ی نود
• لحظه یا دم آخری، در لحظه یا دم آخر
... [مشاهده متن کامل]
لوسی در دقیقه ی نود وارد عمل شد تا جای جان را بگیرد.
تورها ممکن است در دقیقه ی نود ( لحظه ی آخر ) لغو شوند.
دیر گفتن
بدون اطلاع قبلی، بدون هماهنگی، یهویی
خبریو بدون اطلاع قبلی یه دفعه و در فرصت کوتاهی بگی
ببخشید دیگه اینجوری یه دفعه ای شد دعوتی
غیرمترقبه
فرصت کمه، وقت زیادی وجود نداره
وقت کم
ببخشید دیر اطلاع دادم
در یک چشم به هم زدن
the hours in this job are very unpredictable. You sometimes have to work late at very short notice.
ساعات انجام این کار بسیار غیر قابل پیش بینی است. شما بعضی اوقات مجبورید در یک چشم به هم زدن تا دیروقت کار کنید.
ساعات انجام این کار بسیار غیر قابل پیش بینی است. شما بعضی اوقات مجبورید در یک چشم به هم زدن تا دیروقت کار کنید.
فرصت کوتاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)