shore line


خط ساحلی، کران راسته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the place where land and water meet; littoral.
مشابه: littoral

جمله های نمونه

1. fog involved the shoreline
مه کرانه را فراگرفت.

2. For eons,the pounding waves ate away at the shoreline.
[ترجمه گوگل]چندین سال بود که امواج تپنده خط ساحلی را می خوردند
[ترجمه ترگمان]برای قرن ها، امواج مغزی که در خط ساحلی می خوردند، می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shoreline was made up of a jumble of huge boulders.
[ترجمه گوگل]خط ساحلی از مجموعه ای از تخته سنگ های بزرگ تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]خط ساحلی از پر از تخته سنگ های عظیم درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The road follows the shoreline for a few miles.
[ترجمه گوگل]جاده چند مایلی خط ساحلی را دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]جاده برای چند مایل از خط ساحلی تبعیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The waves battered against the shoreline.
[ترجمه گوگل]امواج به خط ساحلی برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]امواج به ساحل برخورد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She eyed the distant shoreline with misgiving.
[ترجمه گوگل]او با تردید به خط ساحلی دوردست نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با تردید به ساحل دوردست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A group of men stood silently on the shoreline.
[ترجمه گوگل]گروهی از مردان بی صدا در خط ساحلی ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]گروهی از مردان ساکت روی خط ساحلی ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coast and shoreline classifications have usually had one of three bases, descriptive, numerical or genetic.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی سواحل و خط ساحلی معمولاً دارای یکی از سه پایه توصیفی، عددی یا ژنتیکی بوده است
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی ساحلی و ساحلی معمولا از سه مبنا، از نوع توصیفی، عددی یا ژنتیکی برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shoreline was black gravel, occasionally interrupted by a sand beach.
[ترجمه گوگل]خط ساحلی ماسه ای سیاه بود که گهگاه با یک ساحل شنی قطع می شد
[ترجمه ترگمان]ساحل شنی سیاه بود و گاهی در کنار ساحل شنی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gazing along wild green shoreline, peering into dark, lush undergrowth, I watched for glimpses of heavy-set black heads.
[ترجمه گوگل]به امتداد خط ساحلی سبز وحشی خیره شدم، به زیر درختان تاریک و سرسبز نگاه کردم، نگاه اجمالی به سرهای سیاه و سفید سنگینی داشتم
[ترجمه ترگمان]در طول خط ساحلی به رنگ سبز تیره خیره شد و در میان بوته های خار و بوته های خار به آن نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reeds grow along a 50-mile stretch of shoreline.
[ترجمه گوگل]نی ها در طول 50 مایلی خط ساحلی رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]نی ها در امتداد خط ساحلی ۵۰ مایلی رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She climbed up again, then ran along the shoreline until she was standing at the nearest point to it.
[ترجمه گوگل]او دوباره بالا رفت، سپس در امتداد خط ساحلی دوید تا در نزدیکترین نقطه به آن ایستاد
[ترجمه ترگمان]دوباره بالا رفت، سپس در امتداد خط ساحلی دوید و در نزدیک ترین نقطه به آن نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Saturday night at the Shoreline Amphitheatre he was wearing a white shirt and thick framed glasses.
[ترجمه گوگل]شنبه شب در آمفی‌تئاتر Shoreline، او پیراهن سفید و عینک‌هایی با قاب ضخیم به تن داشت
[ترجمه ترگمان]شنبه شب، در ساحل ساحلی که پیراهن سفیدی پوشیده بود و عینک ته استکانی قاب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shoreline shelves away steeply.
[ترجمه گوگل]خط ساحلی به شدت دور می شود
[ترجمه ترگمان]قفسه های ساحلی با شیبی تند با شیبی تند دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] خط ساحلی
[آب و خاک] خط ساحل

انگلیسی به انگلیسی

• line at the beach in which the water meets with the sand
line where water meets land, place where the sea meets dry land
the shoreline is the edge of a sea, lake, or wide river.

پیشنهاد کاربران

The line that forms the edge between land and water
خط ساحلی مانند down the shoreline پایین خط ساحلی
لب ساحل

بپرس