اسم ( noun )
• (1) تعریف: the land beside an ocean, sea, lake, or river.
• مترادف: beach, strand, waterside
• مشابه: bank, littoral
• مترادف: beach, strand, waterside
• مشابه: bank, littoral
• (2) تعریف: the land rather than the sea.
• مترادف: earth, ground, land, terra firma
• مترادف: earth, ground, land, terra firma
- He had duty on shore after the ship docked.
[ترجمه گوگل] او پس از پهلو گرفتن کشتی در ساحل وظیفه داشت
[ترجمه ترگمان] بعد از لنگر کشتی در ساحل وظیفه خود را انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از لنگر کشتی در ساحل وظیفه خود را انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a usu. angled post or beam that supports something such as a building or a ship in port.
• مترادف: brace, prop
• مشابه: buttress
• مترادف: brace, prop
• مشابه: buttress
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shores, shoring, shored
حالات: shores, shoring, shored
• : تعریف: to prop or support with or as if with a shore (usu. fol. by up).
• مترادف: brace, prop, support
• مشابه: bolster, buttress, reinforce, stay, strengthen, underpin
• مترادف: brace, prop, support
• مشابه: bolster, buttress, reinforce, stay, strengthen, underpin
- They shored up the old wooden bridge and opened it to pedestrians.
[ترجمه جواد] آنها پل جوبی قدیمی را مستحکم کردند و آنرا برای عابرین پیاده باز کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها پل چوبی قدیمی را محکم کردند و آن را به روی عابران پیاده باز کردند[ترجمه ترگمان] روی پل چوبی قدیمی shored و آن را به pedestrians باز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The President is trying various measures to shore up the economy.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور اقدامات مختلفی را برای تقویت اقتصاد انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور در حال تلاش برای اندازه گیری تدابیر مختلف برای رسیدن به اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور در حال تلاش برای اندازه گیری تدابیر مختلف برای رسیدن به اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید