1. These days the shopper has the whip hand, and will not buy if stores fail to lower their prices.
[ترجمه گوگل]این روزها خریدار دست شلاق دارد و اگر فروشگاه ها نتوانند قیمت های خود را پایین بیاورند، خرید نمی کند
[ترجمه ترگمان]این روزها خریداران دست شلاق خود را دارند و اگر مغازه ها کاهش قیمت خود را کاهش دهند، خرید نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. At the bottom of a handbag or raffia shopper.
[ترجمه گوگل]در پایین یک کیف دستی یا خریدار رافیا
[ترجمه ترگمان]در پایین یک کیف دستی و یا خریدار raffia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For the serious collector and shopper, a company named Wingspread offers help in focusing your gallery hopping.
[ترجمه گوگل]برای کلکسیونر و خریدار جدی، شرکتی به نام Wingspread به شما کمک می کند تا بر روی پرش گالری خود تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]برای جمع کننده و خریدار جدی، شرکتی به نام Wingspread به تمرکز در فوکوس کردن گالری شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Consequently she becomes a less efficient shopper and a more frustrated one.
[ترجمه گوگل]در نتیجه او به یک خریدار کمتر کارآمد و ناامیدتر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، او به خرید مشتری کارآمدتر و یکی دیگر از آن ها تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What kind of shopper are you?
6. Jennifer: How do you like that mystery shopper job I got you?
[ترجمه گوگل]جنیفر: آن شغل مرموز خریدار را که من تو را گرفتم دوست داری؟
[ترجمه ترگمان]جنیفر: چطور شما دوست دارید که شغل خریداران اسرار آمیز را که به دست آورده ام دوست داشته باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Male Shopper: Thank you. It is wonderful. I will take it.
[ترجمه گوگل]خریدار مرد: متشکرم این شگفت انگیزه من میگیرمش
[ترجمه ترگمان]Shopper مرد: متشکرم عالی است من این کار را خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Don't allow your web visitor feel like that shopper.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید بازدیدکننده وب شما مانند آن خریدار احساس کند
[ترجمه ترگمان]اجازه ندهید که بازدید کننده وب احساس آن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Recently there was news that a shopper at a market in northern Germany found small amounts of groundsel in bags of mixed salad.
[ترجمه گوگل]اخیراً خبری منتشر شد مبنی بر این که یک خریدار در بازاری در شمال آلمان، مقادیر کمی از خاکشیر را در کیسه های سالاد مخلوط پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا اخباری وجود داشت مبنی بر اینکه خریداران در یک بازار در شمال آلمان مقادیر اندکی از groundsel را در کیسه های سالاد مخلوط پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And Jay seems to be quite an easy shopper.
[ترجمه گوگل]و به نظر می رسد که جی خریدار آسانی است
[ترجمه ترگمان]و جی به نظر می رسد که یک خریدار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. After entering their customer number, the shopper clicks the Buy it button to initiate the purchase.
[ترجمه گوگل]پس از وارد کردن شماره مشتری خود، خریدار بر روی دکمه خرید آن کلیک می کند تا خرید را آغاز کند
[ترجمه ترگمان]پس از ورود به شماره مشتری، خریداران روی خرید کلیک می کنند تا خرید را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. " You've never been a sharp shopper.
[ترجمه گوگل]«تو هیچ وقت خریدار تیزبین نبودی
[ترجمه ترگمان] تو هیچ وقت خریدار خیلی خوبی نبودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It takes a steely - eyed shopper to avoid the temptations and find the real savings.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از وسوسه ها و یافتن پس انداز واقعی، به یک خریدار چشم پولاد نیاز است
[ترجمه ترگمان]آن یک فروشنده با چشم پولادین را برای جلوگیری از وسوسه و پیدا کردن پس انداز واقعی بکار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You're a shopper who picks something up and then usually buys it.
[ترجمه گوگل]شما یک خریدار هستید که چیزی را برمی دارد و سپس معمولاً آن را می خرد
[ترجمه ترگمان]شما یک فروشنده هستید که چیزی را انتخاب می کند و سپس معمولا آن را خریداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Competition between stores can result in big savings for the shopper.
[ترجمه گوگل]رقابت بین فروشگاه ها می تواند باعث صرفه جویی زیادی برای خریدار شود
[ترجمه ترگمان]رقابت بین فروشگاه ها می تواند منجر به صرفه جویی بزرگی برای خریداران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید