shopman


معنی: فروشنده
معانی دیگر: دکاندار، کارگر کارخانه

جمله های نمونه

1. The customer is disputing with the shopman about the price charged.
[ترجمه گوگل]مشتری با مغازه دار در مورد قیمت درج شده است
[ترجمه ترگمان]مشتری در حال مشاجره با فروشنده در مورد قیمت مورد اتهام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What next, Madam?" asked the shopman. "
[ترجمه گوگل]بعدش چی خانم؟" مغازه دار پرسید
[ترجمه ترگمان]بعدی، خانم؟ فروشنده از فروشنده پرسید: \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shopman offers you a third apple; but, before biting it, you examine it, and find that it is hard and green, and you immediately say that you will not have it, as it must be sour.
[ترجمه گوگل]فروشنده سیب سومی را به شما پیشنهاد می کند اما قبل از گاز گرفتن آن را بررسی می کنید و متوجه می شوید که سفت و سبز است و بلافاصله می گویید که آن را نخواهید داشت، زیرا باید ترش باشد
[ترجمه ترگمان]شاگرد مغازه برای شما یک سیب سومی پیشنهاد می کند، اما قبل از گاز گرفتن آن، شما آن را آزمایش می کنید، و فورا بگویید که آن را ندارید، چون باید ترش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An old lady who was very deaf and who thought everything too dear, went into a shop and asked the shopman:' How much this stuff?'
[ترجمه گوگل]پیرزنی که بسیار ناشنوا بود و همه چیز را عزیز می‌دانست، به مغازه‌ای رفت و از مغازه‌دار پرسید: این چیزها چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]یک پیرزن که خیلی کر بود و همه چیز را عزیز می دانست به مغازه رفت و از فروشنده پرسید: چقدر این چیزها؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its outside is a mirror of its inside, and if you are quick you can tell the shopman so before he slips it into the bag.
[ترجمه گوگل]بیرون آن آینه ای از داخل آن است و اگر سریع باشید می توانید قبل از اینکه آن را داخل کیف ببرد به مغازه دار بگویید
[ترجمه ترگمان]بیرون یک آیینه است و اگر زود باشید می توانید به شاگرد مغازه بگویید قبل از آن که آن را داخل کیف بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

پیشنهاد کاربران

بپرس