اسم ( noun )
عبارات: talk shop
عبارات: talk shop
• (1) تعریف: a small retail store.
• مشابه: business, canteen, market, store
• مشابه: business, canteen, market, store
- There used to be a candy shop on this corner.
[ترجمه Elin] قبلا در این گوشه مغازه ابنبات ، شیرینی بوده است|
[ترجمه گوگل] قبلاً در این گوشه شیرینی فروشی بود[ترجمه ترگمان] قبلا این گوشه مغازه آب نبات فروشی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A lot of new shops have opened up in the old part of town recently.
[ترجمه گوگل] اخیراً تعداد زیادی مغازه جدید در بخش قدیمی شهر افتتاح شده است
[ترجمه ترگمان] اخیرا تعداد زیادی از فروشگاه های جدید در بخش قدیمی شهر افتتاح شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اخیرا تعداد زیادی از فروشگاه های جدید در بخش قدیمی شهر افتتاح شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a place where a worker such as a mechanic or carpenter keeps tools and works.
- He set up a shop in his basement where he could work on his carpentry.
[ترجمه گوگل] او در زیرزمین خود مغازه ای راه اندازی کرد که در آن می توانست در نجاری خود کار کند
[ترجمه ترگمان] یک مغازه را در زیرزمین خود گذاشت که بتواند روی carpentry کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک مغازه را در زیرزمین خود گذاشت که بتواند روی carpentry کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: such a place in a service business where objects are made or repaired.
- I was having some brake trouble and had to bring my car into the shop for repairs.
[ترجمه گوگل] من کمی مشکل ترمز داشتم و مجبور شدم ماشینم را برای تعمیر به مغازه بیاورم
[ترجمه ترگمان] من دچار مشکل ترمز کردم و مجبور شدم ماشینم را برای تعمیرات به مغازه بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من دچار مشکل ترمز کردم و مجبور شدم ماشینم را برای تعمیرات به مغازه بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shops, shopping, shopped
حالات: shops, shopping, shopped
• : تعریف: to buy or examine goods in stores or shops.
• مشابه: market, trade
• مشابه: market, trade
- The mall is convenient, but I still prefer to shop downtown.
[ترجمه A.A] بازار در دسترس است اما من هنوز ترجیح میدم مرکز شهر خرید کنم|
[ترجمه گوگل] مرکز خرید مناسب است، اما من همچنان ترجیح می دهم در مرکز شهر خرید کنم[ترجمه ترگمان] این مرکز خرید راحت است، اما من هنوز ترجیح می دهم به مرکز شهر خرید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She and her mother are shopping for a prom dress this weekend.
[ترجمه گوگل] او و مادرش این آخر هفته در حال خرید یک لباس مجلسی هستند
[ترجمه ترگمان] اون و مادرش این آخر هفته برای جشن فارغ التحصیلی دارن خرید می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون و مادرش این آخر هفته برای جشن فارغ التحصیلی دارن خرید می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید