shoot one’s mouth off

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- بی محابا حرف زدن
- پرچانگی کردن
- لاف زدن / یاوه گویی کردن
- بی فکر دهان باز کردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :**
به معنای زیاد و بی فکر حرف زدن، اغلب درباره ی چیزهایی که نباید گفت.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *He always shoots his mouth off about politics. *
او همیشه بی محابا درباره ی سیاست حرف می زند.
2. ** ( اجتماعی – کاربردی ) :**
برای اشاره به کسی که بدون فکر یا کنترل، اطلاعات یا نظرهایش را با صدای بلند بیان می کند.
مثال: *Don’t shoot your mouth off before you know the facts. *
قبل از اینکه حقایق را بدانی، بی محابا حرف نزن.
- - -
🔸 مترادف ها:
blab – babble – yap – ramble – brag – talk nonsense