shoot one's wad

پیشنهاد کاربران

1. تمام پول خود را خرج کردن
2. صرف تمام انرژی ها یا منابع خود در یک زمان
او اولین رمانش را برای نوشتن رمانش شلیک کرد و رمان دومش به خوبی نبود
3. عامیانه مبتذل ( مرد )
برای رسیدن به ارگاسم
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
He shot his wad on a new car
She shot her wad writing her first novel and her second wasn't as good

بپرس