shoehorn

/ˈʃuːˌhɔːrn//ˈʃuːhɔːn/

معنی: پاشنه کش، پاشنه کش کفش، پاشنه کش بکار بردن
معانی دیگر: پاشنه کش، پاشنه کش کفش، پاشنه کش بکار بردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a curved implement shaped to be inserted into the heel of a shoe so it will slip onto the foot more easily.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shoehorns, shoehorning, shoehorned
• : تعریف: to squeeze or force into a tight or limited space.

جمله های نمونه

1. They managed to shoehorn the material onto just one CD.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند مطالب را فقط روی یک سی دی جاکفشی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند مواد را بر روی یک سی دی وارد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They then shoehorn their minimal changes into their old management practices.
[ترجمه گوگل]سپس تغییرات حداقلی خود را در شیوه های مدیریتی قدیمی خود جابجا می کنند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Somehow though, the band manages to shoehorn a fine lot of angst into such small packages.
[ترجمه گوگل]با این حال، گروه موفق می شود تا حد زیادی عصبانیت را در چنین بسته های کوچکی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، گروه به شدت ترس و وحشت را در این بسته های کوچک کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why try to shoehorn all the good stuff listed above into the little box of specifically social responsibility?
[ترجمه گوگل]چرا سعی می کنیم همه چیزهای خوب ذکر شده در بالا را در جعبه کوچک مسئولیت اجتماعی خاص جا بزنیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا سعی کنید همه چیز خوبی را که در بالا ذکر شد در جعبه کوچکی از مسئولیت اجتماعی قرار دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Team members attempt to shoehorn their old process into the new tool.
[ترجمه گوگل]اعضای تیم تلاش می کنند تا فرآیند قدیمی خود را در ابزار جدید جابجا کنند
[ترجمه ترگمان]اعضای تیم تلاش می کنند تا فرآیند قدیمی خود را به ابزار جدید تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of my supervisors was able to shoehorn his love for woodworking into a contract to build some desks and tables for the workplace.
[ترجمه گوگل]یکی از سرپرستان من توانست عشق خود را به نجاری به قراردادی تبدیل کند تا چند میز و میز برای محل کار بسازد
[ترجمه ترگمان]یکی از ناظران من توانست عشق خود را به کار woodworking در یک قرارداد ببندد تا میزها و میزها را برای کار در محل کار بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At first, we tried to shoehorn these fragments into the prevailing view about the age of the rocks—animals this size must be peculiar dinosaurs or other odd Mesozoic beasts.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، ما سعی کردیم این تکه‌ها را در دیدگاه غالب در مورد سن سنگ‌ها قرار دهیم - حیواناتی به این اندازه باید دایناسورهای عجیب و غریب یا سایر جانوران مزوزوئیک عجیب و غریب باشند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why shoehorn one specified part into the other; the mere presence of popular misunderstanding of the distinction seems a poor reason to me.
[ترجمه گوگل]چرا یک قسمت مشخص شده را به قسمت دیگر شاخک می کنیم صرف وجود سوء تفاهم عمومی از تمایز به نظر من دلیل ضعیفی است
[ترجمه ترگمان]چرا یک قسمت مشخص را به دیگری نشان می دهد؛ تنها حضور سو تفاهم رایج در این تمایز یک دلیل ضعیف برای من به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you're trying to shoehorn a legacy schema into Rails, things will go less smoothly.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهید طرحواره‌ای قدیمی را در Rails جابجا کنید، همه چیز به آرامی پیش نمی‌رود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Electronics makers love to shoehorn the Internet into any device with an LCD, but it's rarely worth the effort.
[ترجمه گوگل]سازندگان لوازم الکترونیکی دوست دارند اینترنت را به هر وسیله ای با LCD متصل کنند، اما به ندرت ارزش تلاش را دارد
[ترجمه ترگمان]سازندگان لوازم الکترونیکی دوست دارند که اینترنت را به هر دستگاهی با LCD تبدیل کنند، اما به ندرت ارزش تلاش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trying to shoehorn knowledge into the "property" metaphor leaves us without the flexibility and nuance that a true knowledge rights regime would have.
[ترجمه گوگل]تلاش برای تبدیل دانش به استعاره «مالکیت»، ما را از انعطاف‌پذیری و تفاوت‌های ظریفی که یک رژیم حقوق دانش واقعی خواهد داشت، رها می‌کند
[ترجمه ترگمان]تلاش برای تبدیل دانش به استعاره \"ویژگی\" ما را بدون انعطاف و نکات ظریف که یک رژیم حقوق بشر واقعی می تواند داشته باشد، رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the war, the engineers had to invent some mammoth excavation devices to shoehorn them out.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، مهندسان مجبور شدند چند دستگاه حفاری ماموت را اختراع کنند تا آنها را پاره کنند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was wearing biker leathers and cowboy boots which all looked as if they'd been applied with the aid of a shoehorn.
[ترجمه گوگل]او چرم دوچرخه‌سواری و چکمه‌های کابویی پوشیده بود که انگار با کمک یک لنگه کفش زده شده بودند
[ترجمه ترگمان]یک جفت پوتین چرمی و چکمه کابویی پوشیده بود که همه به نظر می رسید به کمک کفش پاشنه بلند مشغول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nonsense! " Aunt Joyce said. "You are much more creative than I am, I'd never have thought of using a shoehorn to serve stew. "
[ترجمه گوگل]مزخرف! خاله جویس گفت: "تو خیلی خلاق تر از من هستی، من هرگز فکر نمی کردم از جاکفشی برای سرو خورش استفاده کنم "
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاشنه کش (اسم)
shoehorn

پاشنه کش کفش (اسم)
shoehorn

پاشنه کش بکار بردن (فعل)
shoehorn

انگلیسی به انگلیسی

• smooth curved implement that is inserted into the back of a shoe to make it slip on more easily
a shoehorn is a piece of metal or plastic with a slight curve that you hold in the back of your shoe to help you put the shoe on more easily.

پیشنهاد کاربران

✍️مجبور کردن چیزی به ورود به فضایی یا وضعیتی است که برای آن خیلی کوچک یا نامناسب است، که اغلب به طور مجازی استفاده می شو
✍️✍️ این اصطلاح معمولاً به صورت مجازی برای توصیف عمل فشردن یک ایده، کار یا شیء به ظرفیت یا زمان محدود استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

👇مترادف؛
Squeeze ( فشردن )
Force ( مجبور کردن )
Fit ( جا دادن )
👇مثال؛
1. In a Physical Context: "They had to shoehorn three large suitcases into the small trunk of the car. "
2. In Scheduling: "She tried to shoehorn another meeting into her already busy schedule. "
3. In Project Management: "The team had to shoehorn additional features into the software before the release date. "

پاشنه کش
چپوندن، بزور چپوندن، خوروندن، تحمیل. . این بازیکن رو به زور چپوندن به تیم!
به عنوان فعل: به زور جای دادن، به زور شامل شدن، فشرده کردن، خلاصه کردن در چیزی کم جا.
https://www. merriam - webster. com/dictionary/shoehorn

بپرس