صفت ( adjective )
مشتقات: shockingly (adv.)
مشتقات: shockingly (adv.)
• (1) تعریف: causing great dismay, disgust, or outrage, often combined with surprise.
• مترادف: appalling, astounding, disgusting, horrifying, staggering, startling, stunning, stupefying
• مشابه: lurid, offensive, outrageous, rude, scandalous, startling, striking, surprising, unsettling, upsetting
• مترادف: appalling, astounding, disgusting, horrifying, staggering, startling, stunning, stupefying
• مشابه: lurid, offensive, outrageous, rude, scandalous, startling, striking, surprising, unsettling, upsetting
- The revelation of how the woman had been kept captive was a shocking story.
[ترجمه گوگل] افشای چگونگی اسارت این زن داستان تکان دهنده ای بود
[ترجمه ترگمان] کشف اینکه این زن چگونه اسیر شده بود، داستان تکان دهنده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشف اینکه این زن چگونه اسیر شده بود، داستان تکان دهنده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was taken aback by her granddaughter's shocking language.
[ترجمه گوگل] او از زبان تکان دهنده نوه اش غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان] او از زبان تکان دهنده نوه اش یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از زبان تکان دهنده نوه اش یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No one will ever forget this shocking act of terrorism.
[ترجمه گوگل] هیچ کس هرگز این اقدام تکان دهنده تروریستی را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس هرگز این اقدام شوکه کننده تروریسم را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ کس هرگز این اقدام شوکه کننده تروریسم را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of a color, very brilliant and intense.
- She dyed her hair shocking pink.
[ترجمه گوگل] موهایش را صورتی تکان دهنده رنگ کرد
[ترجمه ترگمان] موهایش را رنگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موهایش را رنگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید