(از ریشه ی فارسی و عربی) شیشلیک، کباب (shish kabob هم می نویسند)، امر، چلوکباب برگ
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a dish consisting of meat, esp. lamb, and vegetables impaled on a skewer, seasoned, and broiled or roasted.
جمله های نمونه
1. He has rekindled his taste for tabbouleh, shish kebab and pilaf in Fresno.
[ترجمه گوگل]او دوباره ذائقه تبوله، شیشلیک و پلو را در فرسنو احیا کرده است [ترجمه ترگمان]taste را برای tabbouleh، shish kebab و pilaf در فرزنو دوباره زنده کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Stick with a straightforward chicken shish kebab and you cannot go wrong.
[ترجمه گوگل]با یک شیشلیک مرغ ساده بچسبید و نمی توانید اشتباه کنید [ترجمه ترگمان]با یک مرغ ساده مرغ بپوشانید و شما نمی توانید اشتباه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Famished, I went to try the Persian shish kebab with pomegranate sauce.
[ترجمه گوگل]گرسنه رفتم شیشلیک ایرانی با سس انار را امتحان کردم [ترجمه ترگمان]Famished، من رفتم تا the ایرانی را با سس انار امتحان کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But a shish kebab is one of the healthiest choices on the fast - food circuit.
[ترجمه گوگل]اما شیشلیک یکی از سالمترین انتخابها در فست فود است [ترجمه ترگمان]اما a shish یکی از سالم ترین انتخاب هایی است که در رابطه با فست فود وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The shish kebab is ready!
[ترجمه گوگل]شیشلیک آماده است! [ترجمه ترگمان]The کباب آماده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Hundreds of food stalls in this street stock with everything from shish kebab to soup.
[ترجمه گوگل]صدها غرفه غذا در این خیابان با همه چیز از شیشلیک گرفته تا سوپ [ترجمه ترگمان]صدها سالن غذا در این خیابان با همه چیز از گوشت کباب شده برای سوپ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید