1. Add shirring to back joint waist seam . Ensure shirring matches shirring along front waist seam.
[ترجمه گوگل]شرینگ را به درز کمر مفصل پشت اضافه کنید اطمینان حاصل کنید که شرینگ در امتداد درز جلوی کمر با هم مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]shirring را به درزه ای کمر مشترک اضافه کنید مطمین شوید که shirring در امتداد درز کمر قرار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Gathering Foot: for even, permanent shirring.
[ترجمه گوگل]پا جمع آوری: برای شر کردن یکنواخت و دائمی
[ترجمه ترگمان]جمع آوری پا: برای even دائمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The trick of shirring and simmering the eggs in seasoned cream is timing and temperature.
[ترجمه گوگل]ترفند هم زدن و آب پز کردن تخم مرغ ها در خامه چاشنی زمان بندی و درجه حرارت است
[ترجمه ترگمان]حقه shirring و simmering تخم مرغ در کرم فصلی زمان بندی و دما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Gathered shirring at center bust.
5. Shirr A technique to gather up fabric on the stitch line where fullness in the garment is desired. Shirring is sometimes thought of as multiple rows of gathers.
[ترجمه گوگل]Shirr تکنیکی برای جمع کردن پارچه روی خط بخیه جایی که پر بودن لباس مورد نظر است گاهی اوقات شرینگ را به عنوان چند ردیف مجموعه در نظر می گیرند
[ترجمه ترگمان]shirr تکنیکی برای جمع کردن پارچه روی خط بخیه که در آن کامل بودن لباس مورد نظر است Shirring گاهی به عنوان چند ردیف جمع آوری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید