shirked the responsibility

انگلیسی به انگلیسی

• avoided responsibility, tried to rid himself of accountability, didn't want to be responsible

پیشنهاد کاربران

Shirk sb duty
شانه خالی کردن
زیر بار مسئولیت نرفتن
زه زدن
انصراف وترک گفتن و گریختن از سنگینی کاری که قبلاً آن را به چیزی نمی شمرد و مدعی توانستن آن بود. از میدان بدر رفتن. از دعوی خود بازآمدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . از میدان دررفتن. از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
از زیر بار مسئولیت در رفتن، شانه خالی کردن

بپرس