• (1)تعریف: the destruction or loss of a ship, as by being thrown against rocks or broken up in a storm. • مشابه: wreck
• (2)تعریف: the remains of a grounded, wrecked, or sunken ship. • مشابه: wreck
• (3)تعریف: unforeseen destruction; ruin.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: shipwrecks, shipwrecking, shipwrecked
• (1)تعریف: to cause (a ship) to be wrecked or sunk.
• (2)تعریف: to bring unforeseen destruction or ruin to.
• (3)تعریف: to strand or make suffer because of a shipwreck.
- They were shipwrecked on a tiny island.
[ترجمه گوگل] آنها در یک جزیره کوچک غرق شدند [ترجمه ترگمان] اونا توی یه جزیره کوچیک غرق شدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the shipwreck of their marriage
شکست ازدواج آنان
2. The danger of shipwreck is much greater in fog.
[ترجمه گوگل]خطر غرق شدن کشتی در مه بسیار بیشتر است [ترجمه ترگمان]خطر کشتی غرق در مه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The shipwreck was a harrowing experience.
[ترجمه ارسلانلو] غرق شدن کشتی یک تجربه وحشتناکی بود
|
[ترجمه گوگل]غرق شدن کشتی تجربه دلخراشی بود [ترجمه ترگمان]کشتی غرق شده تجربه وحشتناکی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was drowned in a shipwreck off the coast of Spain.
[ترجمه گوگل]او در یک کشتی غرق شده در سواحل اسپانیا غرق شد [ترجمه ترگمان]او در یک کشتی غرق شده در ساحل اسپانیا غرق شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The danger of shipwreck is much greater in dense fog.
[ترجمه گوگل]خطر غرق شدن کشتی در مه غلیظ بسیار بیشتر است [ترجمه ترگمان]خطر کشتی غرق در مه غلیظ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He died in a shipwreck off the south coast.
[ترجمه گوگل]او در یک کشتی غرق شده در سواحل جنوبی جان باخت [ترجمه ترگمان]او در یک کشتی غرق شده در ساحل جنوبی کشته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The shipwreck of the tanker has caused one of the worst oil spills in recent years.
[ترجمه گوگل]غرق شدن کشتی نفتکش باعث یکی از بدترین نشت نفت در سال های اخیر شده است [ترجمه ترگمان]غرق شدن کشتی به عنوان یکی از بدترین نشت نفت در سال های اخیر بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They narrowly escaped shipwreck in a storm in the North Sea.
[ترجمه گوگل]آنها به سختی از غرق شدن کشتی در طوفان در دریای شمال نجات یافتند [ترجمه ترگمان]آن ها به سختی از غرق شدن در یک طوفان در دریای شمال جان سالم به در بردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was awarded his damages in the shipwreck by the court.
[ترجمه گوگل]دادگاه به او غرامت غرق شده کشتی را محکوم کرد [ترجمه ترگمان]او از طرف دادگاه به او خسارت وارد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now shipwreck looters brave a police helicopter circling overhead as they carry their spoils away by bicycle.
[ترجمه گوگل]حالا غارتگران کشتی غرق شده با هلیکوپتر پلیسی که در بالای سرشان می چرخد و غنائم خود را با دوچرخه می برند، شجاع می شوند [ترجمه ترگمان]در حال حاضر، looters که در حال غرق شدن هستند، یک هلیکوپتر پلیس را شجاع می دانند که بر فراز سرشان پرواز می کنند و غنایم خود را با دوچرخه می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Divers discovered a 450-year-old shipwreck near here.
[ترجمه گوگل]غواصان یک کشتی غرق شده 450 ساله را در نزدیکی اینجا کشف کردند [ترجمه ترگمان]خانواده دایور در نزدیکی اینجا غرق در کشتی غرق شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Something close to shipwreck fever erupted over its cargo.
[ترجمه گوگل]چیزی نزدیک به تب کشتی غرق شده روی محموله آن فوران کرد [ترجمه ترگمان]چیزی نزدیک به تب کشتی غرق شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Morgan was the lone survivor of a shipwreck off the California coast.
[ترجمه گوگل]مورگان تنها بازمانده یک کشتی غرق شده در سواحل کالیفرنیا بود [ترجمه ترگمان]مورگان تنها بازمانده یک کشتی شکسته در ساحل کالیفرنیا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ship's captain Konstantino Stavridis, 4 arrested after the shipwreck, was freed yesterday on £000 bail.
[ترجمه گوگل]ناخدای کشتی کنستانتینو استاوریدیس، 4 ساله که پس از غرق شدن کشتی دستگیر شده بود، دیروز با وثیقه 000 پوندی آزاد شد [ترجمه ترگمان]کاپیتان کشتی Konstantino Stavridis، ۴ نفر پس از غرق شدن در این کشتی، دیروز به قید وثیقه آزاد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
غرق (اسم)
drowning, shipwreck
غرق کشتی (اسم)
shipwreck
کشتی شکسته شدن (اسم)
shipwreck
کشتی شکستگی (اسم)
wreck, shipwreck, wrack
انگلیسی به انگلیسی
• remains of a destroyed ship; destruction or sinking of a ship; destruction, ruin destroy or sink a ship; be sunk, be destroyed (of a ship); shatter, destroy, ruin when there is a shipwreck, a ship is destroyed in an accident at sea. a shipwreck is also a ship which has been destroyed in a shipwreck. when someone is shipwrecked, their ship is destroyed but they survive and reach land.
پیشنهاد کاربران
لاشه کشتی
Noun ۱. کشتی غرق شده ۲. غرق شدگی کشتی Verb غرق کردن کشتی این واژه یعنی : حادثه ای که در آن یک کشتی در دریا به ویژه در اثر برخورد با سنگ ها از بین می رود یا غرق می شود یا کشتی ای که در چنین حادثه ای از بین رفته یا غرق شده است. ... [مشاهده متن کامل]
an accident in which a ship is destroyed or sunk at sea, 🔴 especially by hitting rocks, or a ship that has been destroyed or sunk in such an acciden Shipwreck = Physical remains of a beached or sunk ship ◀️ The danger of shipwreck is much greater in fog. ◀️ There have been many shipwrecks along this dangerous stretch of coastline. 🔴 to make someone suffer a shipwreck: ◀️They were shipwrecked off the coast of Newfoundland. ◀️a shipwrecked sailor 🔴 to destroy or badly damage something: ◀️His refusal to make the case for equality shipwrecked his party She finds herself working at a Manhattan hotel, her love life◀️ shipwrecked by failed relationships and bad dates 🔴the destruction or sinking of a ship at sea, or a ship destroyed this way: ◀️ [ C ] Fog in the area caused many shipwrecks ◀️ The causes of those shipwrecks have not been tackled seriously enough.
shipwreck ( حملونقل دریایی ) واژه مصوب: بقایای کشتی تعریف: آنچه از کشتی شکسته یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا به ساحل رسیده باشد