shipping

/ˈʃɪpɪŋ//ˈʃɪpɪŋ/

معنی: ناوگان، حمل، کشتیرانی، ترابری
معانی دیگر: فرابرد، کشتی (ها)، ناو (ها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or business of one who ships.

(2) تعریف: a group of ships, esp. commercial ships, belonging to a single industry or country.

جمله های نمونه

1. a main shipping route
یک راه اصلی کشتیرانی

2. we are shipping extra hands for the voyage
برای آن سفر دریایی داریم جاشویان اضافی اجیر می کنیم.

3. we estimated the cost of shipping by piggyback
ما هزینه ی حمل با دوش بری را برآورد کردیم.

4. the german's were trying to close our shipping lanes
آلمان ها می کوشیدند دریاراه های ما را ببندند.

5. The Greeks are still powerful players in world shipping.
[ترجمه آگاه] یونانی ها همچنان بازیکنان قدرتمندی در حمل و نقل جهانی هستند.
|
[ترجمه گوگل]یونانی ها هنوز بازیگران قدرتمندی در کشتیرانی جهان هستند
[ترجمه ترگمان]یونانی ها هنوز بازیکنان قدرتمندی در حمل و نقل جهانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The canal is open to shipping.
[ترجمه گوگل]این کانال برای حمل و نقل باز است
[ترجمه ترگمان]کانال باز است و باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The canal has been closed to shipping.
[ترجمه گوگل]این کانال به روی کشتی ها بسته شده است
[ترجمه ترگمان]کانال بسته است تا به کشتی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The shipping industry promulgated a voluntary code.
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل یک کد داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل یک قانون داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shipping forecast gave warnings of gales.
[ترجمه گوگل]پیش بینی حمل و نقل هشدارهایی در مورد طوفان می داد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی حمل و نقل دریایی به رعد و برق هشدار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Knock down the machine before shipping.
[ترجمه گوگل]قبل از ارسال، دستگاه را خراب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از بارگیری دستگاه رو هم بزن به چاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Betty started as a shipping clerk at the clothes factory.
[ترجمه گوگل]بتی کار خود را به عنوان کارمند حمل و نقل در کارخانه لباس آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]بتی به عنوان منشی کش تیرانی در کارخانه لباس ها شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shipping costs can be as high as 50 % of the invoice value of the goods.
[ترجمه گوگل]هزینه حمل و نقل می تواند تا 50 درصد ارزش فاکتور کالا باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه های حمل و نقل می تواند به اندازه ۵۰ % ارزش فاکتور کالا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. pirates preyed upon the coast shipping.
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی کشتی های ساحلی را شکار کردند
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی ساحلی را شکار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The English Channel is the busiest shipping lane in the world.
[ترجمه گوگل]کانال مانش شلوغ ترین مسیر کشتیرانی در جهان است
[ترجمه ترگمان]کانال انگلیسی شلوغ ترین خط کشتیرانی در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Foreign Office offered to pay the shipping line all the costs of diverting the ship to Bermuda.
[ترجمه گوگل]وزارت خارجه پیشنهاد داد که تمام هزینه های تغییر مسیر کشتی به برمودا را به خط کشتیرانی بپردازد
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه پیشنهاد داد تا تمام هزینه های سفر کردن کشتی به برمودا را پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They're now shipping their long-awaited MS-DOS version of the X-Window System.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون نسخه MS-DOS سیستم X-Window را که مدت ها در انتظار آن بودیم ارسال می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون در حال ارسال نسخه (MS - DOS)بلند مدت خود از سیستم پنجره ای X هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In 1959 the St Lawrence Seaway opened to shipping.
[ترجمه گوگل]در سال 1959 مسیر دریایی سنت لارنس به روی کشتی‌رانی باز شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۹، سنت لارنس seaway برای حمل و نقل باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناوگان (اسم)
armada, fleet, navy, shipping

حمل (اسم)
bourse, shipping, portage, deportation, shipment, carting, conveyance, consignment

کشتیرانی (اسم)
shipping, sailing

ترابری (اسم)
shipping, transport, traffic, transportation

تخصصی

[حسابداری] حمل، حمل و نقل
[عمران و معماری] ارسال کالا - حمل کالا
[حقوق] حمل ونقل، کشتیرانی
[نساجی] بارگیری - بارزدن و باراندازی کشتی - حمل با کشتی
[ریاضیات] کشتیرانی، حمل و نقل

انگلیسی به انگلیسی

• business of sending or transporting cargo; sea voyage (archaic)
shipping refers to ships in general or to a group of ships.

پیشنهاد کاربران

1. کشتی رانی 2. ناوگان دریایی. کشتی ها 3. حمل با کشتی 4. هزینه حمل با کشتی
مثال:
they raided shipping in the harbor
آنها به ناوگان دریایی در بندرگاه حمله کردند.
باربری
ship کردن افراد یک عبارت slang یا همون کوچه بازاریه - informal یا غیر رسمی هست.
the transport of goods by sea or some other means.
ارسال/فرستادن/انتقال کالا ( از طریق دریا و یا به هر وسیلۀ دیگر )
synonyms:
sending � mailing � transmittal � consignment � posting
- عملی است که می خواهد دو یا چند شخصیت خیالی یا افراد مشهور در یک رابطه معمولاً عاشقانه به سر ببرند.
- عمل یا رویه بحث ، نوشتن ، یا امید به داشتن رابطه ای عاشقانه بین شخصیت های خیالی ، مانند داستان های هواداری ، یا بین افراد مشهور ، خواه این واقعیت عاشقانه واقعاً در کتاب ، نمایش و غیره باشد ، یا در زندگی واقعی
...
[مشاهده متن کامل]

- . the shipping of TV characters
- . shipping in webcomics

free shipping:ارسال رایگان

حمل ونقل، حمل ونقل دریایی، ترابری دریایی، ناوبری
پولی که به شرکت یا طرف مربوطه بابت تحویل کالا پرداخت می شود
ارسال کالا

بپرس