shipment

/ˈʃɪpmənt//ˈʃɪpmənt/

معنی: حمل، محموله، کالای حمل شده باکشتی
معانی دیگر: (کالا) ارسال، ترابری، فرابرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of shipping cargo.

(2) تعریف: goods shipped, esp. a load or quantity transported at one time.
مشابه: load, mail

جمله های نمونه

1. shipment of fragile articles requires separation and cushioning
ارسال اشیای شکننده مستلزم جداسازی و لفاف پیچی است.

2. to mark a shipment of merchandise
یک محموله کالا را برچسب زدن

3. we forwarded you the shipment two days ago
دو روز پیش محموله را برایتان ارسال کردیم.

4. the boxes were masked before shipment with tough paper
پیش از ارسال،جعبه ها با کاغذ محکم روکش شده بودند.

5. These are articles ready for shipment.
[ترجمه گوگل]اینها مقالات آماده برای حمل و نقل هستند
[ترجمه ترگمان]اینا ها برای ارسال محموله آماده هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The shipment was escorted by guards.
[ترجمه گوگل]محموله توسط نگهبانان اسکورت شد
[ترجمه ترگمان]محموله توسط نگهبانا اسکورت شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Law enforcement agents intercepted a shipment of drugs from Latin America.
[ترجمه گوگل]ماموران اجرای قانون یک محموله مواد مخدر از آمریکای لاتین را رهگیری کردند
[ترجمه ترگمان]ماموران مجری قانون یک محموله مواد مخدر از آمریکای لاتین را توقیف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A signed invoice presumes receipt of the shipment.
[ترجمه گوگل]فاکتور امضا شده دریافت محموله را فرض می کند
[ترجمه ترگمان] یه قبض امضا شده از محموله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole shipment of cattle made the grade as prime beef.
[ترجمه گوگل]کل محموله گاوها این درجه را به عنوان گوشت گاو اصلی تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]تمام محموله احشام به اندازه گوشت گوساله درجه دو درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please advise the date of shipment as soon as possible.
[ترجمه گوگل]لطفا تاریخ ارسال را در اسرع وقت اعلام کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا تاریخ محموله را هر چه زودتر ارسال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Customs officers have seized a large shipment of cocaine.
[ترجمه گوگل]ماموران گمرک یک محموله بزرگ کوکائین را کشف و ضبط کردند
[ترجمه ترگمان]ماموران گمرک یک محموله بزرگ کوکائین را توقیف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A shipment of urgent medical supplies is expected to arrive very soon.
[ترجمه گوگل]انتظار می‌رود محموله‌های فوری پزشکی خیلی زود وارد شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که یک محموله کمک های پزشکی اضطراری به زودی وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. shipment will arrive on time.
[ترجمه گوگل]محموله به موقع می رسد
[ترجمه ترگمان]محموله به موقع میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The goods are done up in bundles for shipment.
[ترجمه گوگل]کالاها در بسته های بسته برای حمل و نقل انجام می شود
[ترجمه ترگمان]محموله محموله رو برای محموله آماده کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمل (اسم)
bourse, shipping, portage, deportation, shipment, carting, conveyance, consignment

محموله (اسم)
load, goods, loading, shipment, consignment, lading

کالای حمل شده با کشتی (اسم)
shipment

تخصصی

[حسابداری] حمل کالا
[عمران و معماری] بار - محموله
[صنعت] حمل، محموله
[ریاضیات] محموله، ارسال، حمل، مرسوله

انگلیسی به انگلیسی

• sending of cargo or freight, shipping of goods; cargo or goods that are shipped
a shipment is a quantity of a particular kind of cargo that is sent somewhere, especially to another country, for example, on a ship, train, or aeroplane.
the shipment of a cargo somewhere is the activity or process of sending it there, for example, by ship, train, or aeroplane.

پیشنهاد کاربران

۱. ارسال ۲. محموله. کالا
مثال:
we forwarded you the shipment two days ago
ما دو ر روز دیگه کالا را برای شما ارسال می کنیم.
( noun ) : ارسال یا حمل کالا ( معمولا با کشتی )
( noun ) : محموله
محموله حمل شده با کشتی
1 - the act of sending goods somewhere ترابری
2 - goods that are being sent somewhere محموله
به معنای ارسال محموله و یا خود محموله میباشد.

محموله
ترابری، حمل کالا به مکانی
حمل کالا با کشتی یا محموله

بپرس