shininess


معنی: جلا، زرق و برق
معانی دیگر: براقی، درخشش، درخشندگی، نورانیت، تابندگی

جمله های نمونه

1. The specular color component emphasizes the shininess.
[ترجمه گوگل]جزء رنگی خاص بر درخشندگی تاکید می کند
[ترجمه ترگمان]مولفه رنگ برجسته بر the تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Changing the shininess factor affects not just how shiny the object is, but whether it shines with a small glint in one area, or a larger area with less of a gleaming look.
[ترجمه گوگل]تغییر ضریب درخشندگی نه تنها بر براق بودن جسم تأثیر می‌گذارد، بلکه بر این موضوع تأثیر می‌گذارد که آیا با یک درخشش کوچک در یک ناحیه می‌درخشد یا در ناحیه‌ای بزرگ‌تر با ظاهری درخشان کمتر
[ترجمه ترگمان]تغییر عامل shininess نه تنها به این مساله تاثیر می گذارد که شی چقدر براق است، اما آیا با یک برق کوچک در یک منطقه می درخشد، یا یک ناحیه بزرگ تر با یک نگاه درخشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A poor shadow always finds shininess in the dark, Because he thinks that he can't recognize himself clearly.
[ترجمه گوگل]سایه فقیر همیشه در تاریکی درخشندگی پیدا می کند، زیرا فکر می کند نمی تواند خود را به وضوح تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]سایه بیچاره همیشه در تاریکی براق و براق پیدا می کند، چون فکر می کند نمی تواند خودش را به طور واضح تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gets the current shininess of this Material.
[ترجمه گوگل]درخشندگی فعلی این ماده را دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]مقدار فعلی این مواد را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We want to add a bit of shininess to the pencil so let's paint the main highlight on the "tip" on a new layer, using a soft[sentence dictionary], white brush.
[ترجمه گوگل]می‌خواهیم کمی درخشندگی به مداد اضافه کنیم، بنابراین بیایید با استفاده از یک قلموی نرم [جملات دیکشنری] و براش سفید، برجسته‌سازی اصلی روی «نوک» را روی یک لایه جدید نقاشی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم کمی of به مداد اضافه کنیم، بنابراین اجازه دهید هایلایت های اصلی را بر روی یک لایه جدید، با استفاده از یک فرهنگ لغت نرم [ لغت نرم ]، برس سفید رنگ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or shall the firefly offend the shininess of stars?
[ترجمه گوگل]یا کرم شب تاب به درخشش ستارگان آسیب می رساند؟
[ترجمه ترگمان]یا کرم شب کرم پروانه رو offend؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No shininess around the eyes, and my makeup goes on very smoothly.
[ترجمه گوگل]بدون براقی دور چشم، و آرایش من بسیار نرم انجام می شود
[ترجمه ترگمان]براق و براق در اطراف چشم و آرایش من به آرامی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Satin finish membrane: Its shininess is second only to the glossy typ. Its overall effect is pure and high class.
[ترجمه گوگل]غشای پرداخت ساتن: براق بودن آن بعد از نوع براق دوم است اثر کلی آن خالص و درجه یک است
[ترجمه ترگمان]غشا روکش دار: shininess تنها در برابر the براق و براق است تاثیر کلی آن، طبقه خالص و بالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Effective whitening, dissolving crease, enhancing skin elasticity and shininess, getting white, silky perfect skin.
[ترجمه گوگل]سفید کننده موثر، رفع چین و چروک، افزایش خاصیت ارتجاعی و درخشندگی پوست، داشتن پوستی سفید و ابریشمی عالی
[ترجمه ترگمان]سفید کردن موثر، چروک شدن، افزایش کشش پوست و shininess، به دست آوردن پوست سفید و لطیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reducing the shininess factor from 70 to 0 would not work the way you might expect, it would spread the white reflection across the whole object instead of it being concentrated in one spot.
[ترجمه گوگل]کاهش ضریب درخشندگی از 70 به 0 آنطور که انتظار دارید کار نمی کند، به جای اینکه در یک نقطه متمرکز شود، بازتاب سفید را در کل جسم پخش می کند
[ترجمه ترگمان]کاهش فاکتور shininess از ۷۰ به ۰ به روشی که ممکن است انتظارش را داشته باشد عمل نمی کنند، بلکه به جای آن که در یک نقطه تمرکز شود، بازتاب سفید را در کل شی پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I want to thoroughly conquer my shininess and laziness!
[ترجمه گوگل]من می خواهم به طور کامل بر درخشندگی و تنبلی خود غلبه کنم!
[ترجمه ترگمان]من می خواهم با توجه به shininess و تنبلی خودم غلبه کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fifth property is shininess, that you specify with a number.
[ترجمه گوگل]خاصیت پنجم براق بودن است که با عدد مشخص می کنید
[ترجمه ترگمان]ویژگی پنجم shininess است که با عددی مشخص می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A surface shininess or luster.
[ترجمه گوگل]درخشندگی یا درخشندگی سطح
[ترجمه ترگمان]یک درخشندگی و یا درخشش سطحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Truth: It might wake you up, but a dousing of cold water will have no effect on the shininess of your tresses.
[ترجمه گوگل]حقیقت: ممکن است شما را از خواب بیدار کند، اما نوشیدن آب سرد هیچ تاثیری بر درخشندگی زانوهای شما نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]حقیقت: این ممکن است شما را بیدار کند، اما یک نوع آب سرد تاثیری بر کیفیت موهایتان نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The 1995 (as served from a magnum bottle) was showing dark maroon color but still with little shininess.
[ترجمه گوگل]مدل 1995 (همانطور که از یک بطری مگنوم سرو می‌شود) رنگ قهوه‌ای تیره را نشان می‌داد، اما همچنان براقیت کمی داشت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۵ (که از یک \"بطری بزرگ\" استفاده می شد، رنگ آلبالویی رنگ تیره را نشان داد، اما هنوز with کمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلا (اسم)
gloss, vermeil, radiation, buff, satin, polish, varnish, burnish, japan, shininess

زرق و برق (اسم)
glamor, luster, splendor, flamboyance, shininess, flamboyancy

انگلیسی به انگلیسی

• sheen, brilliance, brightness, quality of glimmering

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : shine
✅️ اسم ( noun ) : shine / shininess
✅️ صفت ( adjective ) : shiny / shining
✅️ قید ( adverb ) : shiningly

بپرس