• (1)تعریف: the chief law-enforcement official of a county or similar governmental unit.
• (2)تعریف: formerly, an important official of a shire in Great Britain.
جمله های نمونه
1. "It's from a notebook," the sheriff said, "And there's writing on it. ".
[ترجمه گنج جو] کلانتر گفت:این ورق از یک دفتر کنده شده چیزهایی هم روش نوشته شده.
|
[ترجمه گوگل]کلانتر گفت: «این از یک دفترچه است، و روی آن نوشتههایی وجود دارد » [ترجمه ترگمان]کلانتر گفت: \" از یک دفتر یادداشت شده است، و روی آن نوشته شده است \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was appointed Sheriff of New York.
[ترجمه حیدر] او به عنوان کلانتر ( پلیس ) نیویورک منصوب شد
|
[ترجمه حیدر] اوبه عنوان پلیس نیویورک منصوب شد
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان کلانتر نیویورک منصوب شد [ترجمه ترگمان]او به عنوان کلانتر نیویورک منصوب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She is expected to appear at Dumfries Sheriff Court on Monday.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود او روز دوشنبه در دادگاه کلانتر دامفریز حاضر شود [ترجمه ترگمان]قرار است دوشنبه در دادگاه Sheriff Dumfries ظاهر شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I will go to the sheriff to law you.
[ترجمه گوگل]من به کلانتری می روم تا شما را به دادگاه برسانم [ترجمه ترگمان] من میرم پیش کلانتر و تو رو قانونی می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The sheriff rounded up a posse and went after the bank robbers.
[ترجمه گوگل]کلانتر یک توپ را جمع کرد و به دنبال سارقان بانک رفت [ترجمه ترگمان]کلانتر یک دسته جارو جمع کرد و رفت دنبال دزد بانک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The sheriff and his men ran the horse thieves out of town.
[ترجمه گوگل]کلانتر و افرادش دزدان اسب را از شهر بیرون کردند [ترجمه ترگمان]کلانتر و افرادش دزد اسب را از شهر بیرون کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The sheriff slept with his gun ready to hand under his pillow.
[ترجمه گوگل]کلانتر در حالی که اسلحه اش را آماده در زیر بالش می گذاشت، خوابید [ترجمه ترگمان]کلانتر با تفنگش که آماده بود تا زیر بالشش بگذارد خوابید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The sheriff has said he was in great agitation.
[ترجمه گوگل]کلانتر گفته است که او در آشفتگی شدید بوده است [ترجمه ترگمان] کلانتر گفته که هیجان زیادی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rose said the staffing level proposed by the sheriff would put 64 deputies on site with only 140 inmates.
[ترجمه گوگل]رز گفت که سطح کارکنان پیشنهادی کلانتر 64 معاون را با تنها 140 زندانی در محل مستقر می کند [ترجمه ترگمان]رز گفت که سطح پرسنلی پیشنهاد شده توسط کلانتر، ۶۴ نماینده را در سایت تنها ۱۴۰ زندانی قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When the bones of Sheriff Wade are discovered, Sam becomes obsessed with learning if his father was the killer.
[ترجمه گوگل]هنگامی که استخوان های کلانتر وید کشف می شود، سم وسواس پیدا می کند که بفهمد آیا پدرش قاتل بوده است یا خیر [ترجمه ترگمان]وقتی استخوان های کلانتر کشف شد، اگر پدرش قاتل بود، سام شیفته یادگیری شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sheriff Andrew Bell adjourned the trial, which is expected to last for two to three weeks, until tomorrow.
[ترجمه گوگل]کلانتر اندرو بل دادگاه را که انتظار می رود دو تا سه هفته ادامه داشته باشد را به فردا موکول کرد [ترجمه ترگمان]کلانتر اندرو بل جلسه محاکمه را خاتمه داد و انتظار داشت که تا فردا دو یا سه هفته دوام بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He became high sheriff of the County Palatine in 1885 and constable of Lancaster Castle in 192
[ترجمه گوگل]او در سال 1885 کلانتر کانتی پالاتین و در سال 192 پاسبان قلعه لنکستر شد [ترجمه ترگمان]او در سال ۱۸۸۵ به کلانتر ناحیه پالاتینوس رسید و در ۱۹۲ سالگی به حبس محکوم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So he had to call the sheriff on his cell phone.
[ترجمه گوگل]بنابراین مجبور شد با تلفن همراه خود با کلانتر تماس بگیرد [ترجمه ترگمان] پس باید به کلانتر زنگ بزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sheriff Laura Duncan called for background reports and adjourned the case for three weeks.
[ترجمه گوگل]کلانتر لورا دانکن خواستار گزارشات اولیه شد و پرونده را به مدت سه هفته به تعویق انداخت [ترجمه ترگمان]کلانتر Laura دانکن به دنبال گزارش های پس زمینه شد و پرونده را به مدت سه هفته به تعویق انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کدخدا (اسم)
alderman, reeve, sheriff
کلانتر (اسم)
reeve, sheriff, marshal
داروغه (اسم)
sheriff
ضابط شهربانی (اسم)
sheriff
انگلیسی به انگلیسی
• chief law enforcement officer of a county who is responsible for carrying out court orders in the united states, a sheriff is a person who is elected to make sure that the law is obeyed in a particular county.