• : تعریف: an aquatic invertebrate animal that has a shell, esp. an edible animal such as a clam, oyster, or lobster.
جمله های نمونه
1. The idea of eating raw shellfish nauseates me.
[ترجمه Nina] فکر خوردن صدف خام حالم را به هم می زند.
|
[ترجمه امیری] فکر خوردن صدف خام حالت تهوع بهم دست میده.
|
[ترجمه گوگل]ایده خوردن صدف خام باعث تهوع من می شود [ترجمه ترگمان]فکر خوردن صدف خام با من است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They are studying reproduction in shellfish.
[ترجمه گوگل]آنها در حال مطالعه تولید مثل در صدف هستند [ترجمه ترگمان]آن ها در حال مطالعه تولید مثل صدف هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Many cooks are squeamish about putting live shellfish into boiling water.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آشپزها در مورد قرار دادن صدف های زنده در آب در حال جوش بداخلاق هستند [ترجمه ترگمان]بسیاری از آشپز در مورد قرار دادن صدف زنده در آب حساس هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Tests showed increased levels of toxin in shellfish.
[ترجمه گوگل]آزمایشها افزایش سطح سم را در صدفها نشان داد [ترجمه ترگمان]آزمایش ها سطوح افزایش یافته از سم در صدف را نشان دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Lobsters, crabs, prawns and oysters are all shellfish.
[ترجمه گوگل]خرچنگ، خرچنگ، میگو و صدف همه صدف هستند [ترجمه ترگمان]خرچنگ، خرچنگ، میگو و صدف خوراکی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Fish and shellfish are the specialities.
[ترجمه گوگل]ماهی و صدف ماهی تخصص هستند [ترجمه ترگمان]ماهی ها و صدف the [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Badly cooked shellfish can make you seriously ill.
[ترجمه گوگل]صدف بد پخته می تواند شما را به شدت بیمار کند [ترجمه ترگمان]بد پخته شده می تواند شما را به شدت بیمار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some people have an allergic reaction to shellfish.
[ترجمه گوگل]برخی افراد نسبت به صدف ها واکنش آلرژیک دارند [ترجمه ترگمان]برخی افراد واکنش آلرژیک به صدف دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They dug for shellfish at low tide.
[ترجمه گوگل]آنها در هنگام جزر و مد برای صدف حفر می کردند [ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال صدف در جزر و مد افتاده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Store the shellfish in a covered container and refrigerate them promptly.
[ترجمه گوگل]صدف ها را در ظرف درپوش دار نگهداری کنید و سریعاً در یخچال بگذارید [ترجمه ترگمان]صدف ها را در یک ظرف پر از آب نگهداری کنید و آن ها را فورا در یخچال نگه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Shellfish shippers are certified and each package of shellfish should bear the certificate number of the shipper.
[ترجمه گوگل]ارسال کنندگان صدف دارای گواهینامه هستند و هر بسته صدف باید دارای شماره گواهی ارسال کننده باشد [ترجمه ترگمان]حاملان کشتی دارای گواهی هستند و هر بسته صدف باید تعداد گواهی of را داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chopped shellfish and shrimp are recommended for feeding when beef is consistently refused.
[ترجمه گوگل]هنگامی که گوشت گاو به طور مداوم خودداری می شود، صدف و میگو خرد شده برای تغذیه توصیه می شود [ترجمه ترگمان]هنگامی که گوشت گاو به طور پیوسته رد می شود، صدف و میگو برای تغذیه توصیه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I part and sample their famous shellfish, strange in flavour, perfect in appearance.
[ترجمه گوگل]من از صدف های معروفشان جدا می شوم، طعمی عجیب و ظاهری عالی دارند [ترجمه ترگمان]من قسمتی از آن صدف ها را از دست می دهم و از آن خوشم می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He studies phytoplankton toxins that are eaten by shellfish, which then become potent vectors of these toxins paralytic to humans.
[ترجمه گوگل]او سموم فیتوپلانکتونهایی را که توسط صدفها خورده میشوند مطالعه میکند، که سپس به ناقلان قوی این سموم فلج کننده برای انسان تبدیل میشوند [ترجمه ترگمان]او phytoplankton phytoplankton را که توسط صدف خورده می شوند، مطالعه می کند و سپس بردارهای قوی این سموم را به انسان تبدیل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حلزون صدف دار (اسم)
shellfish
نرم تن صدف دار (اسم)
snail, shellfish
انگلیسی به انگلیسی
• invertebrate aquatic animal which has a shell (such as shrimp, oysters, lobster, etc.) a shellfish is a small creature with a shell that lives in the sea.
پیشنهاد کاربران
Shell fish به معنی غذایی دریایی است مثل ماهی ، خرچنگ، صدف، میگو
● هر گونه غذای دریایی که پوسته نیمه سختی داره رو شلفیش میگن، انواع خرچنگا، میگو حتی، انواع صدف ها . . .
به عنوان صفت به معنی کند If I wouldn't have been ill I hadn't had the shellfish
ماهی دریایی، ماهی صدفی
She likes shellfish but she doesn't like vegetable. جمله با shellfish : او غذای صدفی دوست دارد اما سبزیجات دوست ندارد. ~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~ He wants shellfish to make food for dinner. جمله با shellfish : او غذای صدفی میخواهد تا برای شام غذا درست کند. ... [مشاهده متن کامل]
~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~ Shellfish means : crabs, fish، snail معنی shellfish میشود غذای صدفی. مانند خرچنگ و ماهی و حلزون . . . یک نوع غذای صدفی.