sheep

/ˈʃiːp//ʃiːp/

معنی: گوسفند، چرم گوسفند، ادم ساده و مطیع
معانی دیگر: (جانورشناسی) گوسفند، گوسفند (ovis aries)، گوسفندان، میشن، آدم بی آزار، آدم بی دفاع، آدم احمق، ساده لوح، آدم ترسو، آدم تسلیم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sheep
مشتقات: sheeplike (adj.)
(1) تعریف: any of various grazing mammals, related to goats but of stockier build, that are commonly kept in flocks for their wool, meat, or skin.
مشابه: fold

(2) تعریف: a meek or easily led person; one who follows mindlessly.

جمله های نمونه

1. sheep and goats roamed the meadows
گوسفندان و بزها در مرغزارها می گشتند.

2. sheep are naturally meek animals
گوسفند طبیعتا حیوانی بی آزار است.

3. sheep were grazing in green pastures
گوسپندان در چراگاه های سبز می چریدند.

4. sheep wool
پشم گوسفند

5. a sheep dip
تانک گندزدایی گوسفند

6. a sheep of three shears
گوسفند سه ساله (سه بار پشم چین شده)

7. shorn sheep
گوسفند پشم زده

8. utility sheep
گوسفند شیرده و پشم ده (که از پشم آن نیز استفاده می شود)

9. woolly sheep
گوسفند(ان) پر پشم

10. a rough sheep
یک گوسفند زبر و پشمالو

11. a stray sheep
گوسفند گم شده

12. herds of sheep
گله های گوسفند

13. separate the sheep from the goats
آدم های خوب را از بدها مجزا کردن یا تمیز دادن

14. a drove of sheep on the dodge city road to city-sioux
گله ی گوسفند در راه داج سیتی به سو سیتی

15. a flock of sheep
گله ی گوسفند

16. passengers huddled like sheep in the bus
در اتوبوس مسافرها مانند گوسفند درهم چپیده بودند.

17. she stepped on sheep dirt
او روی کثافت گوسفند پا گذاشت.

18. the slaughter of sheep for a feast
ذبح گوسفند برای یک مهمانی

19. they crowded the sheep into the pen
گوسفندان را به آغل راندند.

20. they knew his sheep by the mark on their ears
آنها گوسفندهای او را از روی بریدگی گوششان می شناختند.

21. to poll a sheep
پشم گوسفند را چیدن

22. wolves worried the sheep
گرگ ها گوسفند را پاره پاره کردند.

23. a restless rout of sheep
یک گله گوسفند بی قرار

24. here they kill the sheep and freeze the meat
در اینجا گوسفندها را ذبح می کنند و گوشت آنها را منجمد می کند.

25. she first corralled the sheep and then milked the cows
اول گوسفندها را جا کرد و سپس گاوها را دوشید.

26. the butcher hung the sheep carcass from a hook
قصاب لاشه ی گوسفند را به قلاب آویخت.

27. the fleece of this sheep is very soft
پشم این گوسفند خیلی نرم است.

28. they shear two thousand sheep per day
هر روز دوهزار گوسفند را پشم چینی می کنند.

29. this ship carries live sheep from australia to iran
این کشتی گوسفند زنده از استرالیا به ایران حمل می کند.

30. dogs are trained to herd sheep
به سگ ها آموزش می دهند که گله ی گوسفند را هدایت کنند.

31. he singled out a fat sheep
یک گوسفند چاق سوا کردن

32. the cows lowed and the sheep bleated
گاوها ماغ می کشیدند و گوسفندان بع بع می کردند.

33. . . . would be cruelty to the sheep
. . . ستمکاری بود بر گوسفندان

34. in their camp area they butchered two sheep each day
در خیمه سرای آنها روزی دو گوسفند ذبح می کردند.

35. this plant grows quickly and makes excellent pasture for sheep
این گیاه زود رشد می کند و برای گوسفند چرامین بسیار خوبی است.

مترادف ها

گوسفند (اسم)
mutton, sheep

چرم گوسفند (اسم)
sheep

ادم ساده و مطیع (اسم)
sheep

تخصصی

[نساجی] گوسفند

انگلیسی به انگلیسی

• variety of cud-chewing animal related to the goat (raised for wool, meat or skin); skin of a sheep; docile and submissive person
a sheep is a farm animal with a thick woolly coat. sheep are kept for their wool or meat.

پیشنهاد کاربران

sheep ( n ) ( ʃip ) ( pl. sheep ) =an animal with a thick coat, kept on farms for its meat
sheep
Hello, I am currently in Iran. I used to live in America, but after some time I went to France and after that I came to Shiraz in Iran for a trip.
Cotswold lion n.
also lion of Cotswold
اسم sheep به معنای گوسفند
معادل فارسی اسم sheep گوسفند است. sheep یا گوسفند به حیوانی اهلی گفته می شود که جزء پستاندارن است و بمنظور استفاده از پشم، گوشت و شیر آن، توسط انسان بصورت گله ای نگهداری می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. this cheese is made from sheep's milk ( این پنیر از شیر گوسفند درست شده است. )
. the farmer has several long - haired sheep ( کشاورز چندین گوسفند مو بلند دارد. )
منبع: سایت بیاموز

《 پارسی را پاس بِداریم》
sheep
واژه ایرانی - اُروپایی وَ هَم ریشه با :
آلمانی : Schaff با اَزفُنِ یا زَفانِ ( تَلَفُظ ) : شاف
این واژه دَر پارسیِ میانه یا پَهلَوی : فَشو : فَ - شو
دَر پارسیِ نو دَر دو واژه به یادِگار مانده : شَبان وَ چوپان
...
[مشاهده متن کامل]

شَبان یا شَپان : شَب یا شَپ - بان : پاسَنده یِ شَپ
( آیا شَب هَمان پادِ روز اَست ؟ بایَد پَژوهیده شَوَد! )
چوپان : چوپ - بان = پاسِبانِ چوپ
گوسفند = شَپ ، چوپ
دَر پارسی می تَوان به دیس های زیر دوباره آن را زِنداند :
فَش ، فَشو
شَپ ، شَپو ، شَف ، شَفو
چوپ ، چُپ ، چُپو ، چَف ، چَفو
گوسفَند به نادُرُست به کار می رَوَد :
گوسفَند : گو ( گاو ) - سِفَند ( اِسفَند ، سِپَند )
گوسفَند = گاوِ مُقَدَّس

گوسفند

محمد حسین احمدیان شما اول برو اطلاعاتت رو کامل کن بد بیا نظر بده. . .
اون کشتیه ک میشه ship. . .
متاسفم. . .
ممنون از سایت آبادیس
گوسفند ماده ( میش ماده )
گوسفند
واژه ی گوسفند و رمه به شکل شُو šu ریختی کوتاه شده از fašu در پهلوی آمده است که از اوستایی پَسُو گرفته شده .
بنابرین واژه شُو šu که ریختی است کوتاه شده از fašu در پهلوی به معنی گوسفند را در زبان انگلیسی در ریخت Sheep ، در آلمانی Schaf ( شاف ) ، می بینیم.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه شو به معنی گوسفند و رمه را در واژه ی شوبان که به شبان ( نگهبان رمه و گوسفند ) تغییر یافته و با تبدیل ش به چ در واژه ی چوپان می بینیم .

گوسفند - آدمی که بدون فکر هرکاری بقیه میکنن انجام میده/تقلید میکنه
گوسفند 🈷️
the sheep on the field are eating grass
گوسفندران مشغول خوردن علف در مزرعه هستند
چرم گوسفند
They want to keep the sheep
میخواهند گوسفند نگه دارند
گوسفند فرد نادان

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس