به او مجموعه ای از دستورالعمل ها/شرح وظایف داده شد.
او با مجموعه ای از دستورالعمل ها/شرح وظایف آشنا شد.
brief
BRITISH
a set of instructions given to a person about a job or task.
"his brief is to turn round the county's fortunes"
او با مجموعه ای از دستورالعمل ها/شرح وظایف آشنا شد.