she is determined to honor her husband's dying wish

پیشنهاد کاربران

او مصمم است که آرزوی آخر ( آروزی دم مرگ ) شوهرش را برآورده کند.
honor=به عهدی وفا کردن، به قولی عمل کردن، سر حرف خود ایستادن، ایفا کردن، برآورده کردن.